دسته بندی سایت
پیوند ها
كليات پژوهش
1ـ1ـپيش گفتار
در ميان ابزارهاي ارتباطي بشر، زبان به عنوان مؤثرترين و آسانترين ابزار و در عين حال پيچيدهترين پديدهٴ ارتباطي در قالب قواعد و اصولي خاص به منظور بيان انديشهها به تلفظ در ميآيد. واژههاي[1] مختلف با استفاده از قواعد زباني به يكديگر مي پيوندند و مفاهيم و انديشهها را منتقل ميكنند.
زبانابزار بيان و انتقال مفاهيم و انديشه هاي افراد بشر است. هر چقدر اين ابزار، غني تر و منظمتر باشد، مفاهيم و انديشه ها صحيحتر و آسانتر منتقل ميشوند. زبان، اين پديدهٴ اجتماعي ِ بديهي و در عين حال پيچيده، همراه با ديگر تحولات جامعه دچار تغيير ميشود. در دنياي امروز با گسترش تكنولوژي و پيشرفت و تحول علوم مختلف، براي بيان و توصيف مفاهيم نياز به ساختن و پرداختن واژه ها بيش از پيش احساس ميشود. در چنين موقعيتي بهتر مينمايد كه هر زباني به جاي وام گيري و جايگزيني واژه هاي بيگانه و تأثير پذيري از زبانهاي ديگر و در نتيجة آن فراموشي واژه هاي بومي، استعدادهاي دروني خود را بروز دهد و با به كارگيري علم ساختواژه ،از طبيعي ترين فرايندهاي ساخت و پرداخت واژه ها در زبان خود، يعني اشتقاق[6] (وندافزایی اشتقاقی)و تصريف[7](وندافزایی تصریفی) سود بجويد. مادهٴ اصلي اشتقاق و تصريف در اكثر زبانها ستاكهاي[8] فعلي اند كه با افزودن وندهاي مختلف به آنها
مي توان مقولات و مفاهيم جديدي ساخت. هر چقدر از تعداد ستاكهاي فعلي و وندهاي كمتري استفاده شود، از دو فرايند اشتقاق و تصريف سود كمتري ميتوان برد. خوشبختانه در زبان فارسي از لحاظ تعداد افعال و وندها مشكلي نداريم اما از فرايند اشتقاق به خوبي استفاده نكرده ايم و فرايند تصريف نيز به خوبي معرفي نشده است. با اين حال براي حفظ و غناي زبان فارسي ميتوان ساختار آن را در قالب قواعد و اصولي منظم تدوين نمود تا از آفتهاي مختلف دور نگه داشته شود.
اين پژوهش سعي دارد در چارچوب "نظرية حاكميت و مرجع گزيني"[9] و به طور اخص طبق نظرية "نحوايكس تيره"[10] ،وندهاي اشتقاقي[11] و تصريفي[12] و چگونگي افزودن آنها به ستاكهاي سادة فعلي در زبان فارسي نوشتاري و گفتاري معيار را بررسي نمايد.
هر زباني براي بيان و توصيف مفاهيم، نيازمند واژه سازي[13] و واژه پردازي[14] است. اين مهم جز با شناخت صحيح و عميق فرايندهاي اشتقاق و تصريف كه از طریق وندافزايي صورت می گیرند، ميسر نميگردد. اگرچه تا كنون به اين فرايند بسيار پرداخته اند، هنوز به طور اخص به تحليل انواع وند افزايي در خصوص ستاكهاي سادهٴ فعلي در گونههاي گفتاري و نوشتاري زبان فارسي معيار، ويژگيها، محدوديتها و تغييرات حاصل از اين فرايند پرداخته نشده است. بررسي ستاكهاي فعلي و وندهاي مختلفي كه در وندافزايی به كار ميروند، ما را در رسيدن به الگوهاي مناسب واژهسازي، واژه پردازي و واژه گزيني ياري ميكند و بر استقلال و غناي زبان فارسي ميافزايد.
از جمله كساني كه به فرايند وندافزايي تحت عناوين اشتقاق، واژه سازي و تصريف پرداختهاند ميتوان به افراد زير اشاره كرد: ليبر[15](1980)، ويليامز[16] (1981)، سلكرك[17]، بائر[18](1983)،اسپنسر[19](1991)، صادقي (72-1370)، كلباسي (1370)، كشاني (1371)، سامعي (1375)، اسحاقي(1375) و طباطبايي(1376).
در اين پژوهش با بررسي وندها و ستاكهاي سادهٴ فعلي كه در واژه سازي و واژه پردازي در دو گونهٴ نوشتاري و گفتاري زبان فارسي معيار به كار ميروند، اهداف زير دنبال ميشود:
1- معرفي وندها و ستاكهاي سادهٴ فعلي كه طی وندافزایی در زبان فارسي معيار از آنها استفاده ميشود.
2- بررسي ويژگيهاي انواع مختلف وند افزايي
3- تغييرات حاصل از انواع وند افزايي
4- تعيين محدوديتهاي انواع وند افزايي
5- بررسي تفاوتهاي دو گونهٴ زبان فارسي معيار در نتيجهٴ وندافزايي
اين تحقيق با هدف رسيدن به پاسخهايي براي پرسشهاي زير دنبال ميشود:
1- زبان فارسي معيار از چه وندها و ستاكهاي سادهٴ فعلي در وندافزایی استفاده ميكند؟
2- ويژگيهاي انواع مختلف وندافزايي چيست؟
3- تغييرات حاصل از انواع وندافزايي چيست؟
4- وندافزايي تابع چه محدوديتهايي است؟
5- چه تفاوتهايي در نتيجهٴ وندافزايي درگونه هاي زبان فارسي معيار ديده ميشود؟
فرضيههاي زير پاسخي است به پرسشهاي پژوهش :
1- در زبان فارسي معيار از پیشوندها[20] و پسوندهای[21] تصریفی و اشتقاقی خاص و ستاكهاي سادهٴ فعلي حال و گذشته در وندافزایی استفاده ميشود.
2- انواع مختلف وندافزايي داراي ويژگيهاي منحصر به فرد[22] آوايي[23]، معنايي[24]،ساختواژی[25] و نحوي[26] هستند.
3- در نتيجهٴ وندافزايي تغييرات آوايي، معنايي، ساختواژی و نحوي مختلفي ديده ميشود.
4- وندافزايي تابع برخي محدوديتهاي دستوري و غير دستوري است.
5- در نتیجهٴ وندافزایی تفاوتی در گونه های زبان فارسی معیار دیده نمی شود.
در اين تحقيق كه از نوع نظري و كاربردي خواهد بود، براي جمعآوري دادهها به منظور بررسي زبان فارسي گفتاري معیار از برنامههاي مختلف صداوسيما و گفتگوي اشخاص استفاده ميشود. براي بررسي زبان فارسي نوشتاري معیار نيز از صفحات اجتماعي، ورزشي، اقتصادي، سياسي، حوادث و اخبار داخلي روزنامههاي همشهري، كيهان، ايران، آفتاب، جام جم و اطلاعات و همچنين برخي متون درسي و فرهنگهاي فارسي استفاده ميگردد. علاوه بر ضبط و ثبت دادهها، گاه به شم زباني نيز توجه خواهد شد. روش تحليل محتوايي نيز براي تجزيه و تحليل اطلاعات حاصل به كار گرفته ميشود.
اين پژوهش در چارچوب نظريهٴ حاكميت و مرجع گزيني صورت ميگيرد كه امروزه مطرحترين نظريهٴ صورتگرا به شمار ميرود. بسياري از روابط ساختاري نظريهٴ فوق بر اساس نظريهٴ ايكس تيره استوار است كه اساس ارتباط نحو و واژگان محسوب ميشود. به همين دليل پس از معرفي نظريهٴ حاكميت و مرجع گزيني، بيش از زير نظريه هاي ديگر، به توضيح نظريهٴ ايكس تيره پرداخته خواهد شد.
زبانشناسي ساختگرا[27] مكتب غالب نيمهٴ اول قرن بيستم به شمار ميرفت تا اينكه نوام چامسكي[28] در سال 1957 اولين كتاب خود را با عنوان "ساختهاي نحوي"[29]منتشر ساخت و انقلاب عظيمي در زبانشناسي به وجود آورد.
چامسكي با ارائهٴ نظريهٴ زايشی[30]، فطري بودن زبان را مورد توجه قرار داد. به اعتقاد او مكانيسم زبان آموزي در انسان به حدی پيچيده است و سرعت زبان آموزي با توجه به داده هاي محدود و گاه ناقص و حتي خلاف قواعد زباني به حدي است كه نميتوان آن را نتيجهٴ عادت و تعميم دانست. كودك در نتيجهٴ خلاقيت و ابتكار، ساختارهايي را توليد ميكند و جملاتي را بر زبان ميآورد كه هيچگاه از كسي نشنيده است. لذا او به هنگام تولد به دانش زباني[31] ذاتي كه حاوي اطلاعات كلي است، مجهز ميباشد كه پس از قرار گرفتن در معرض زبان ، به سرعت آن را فرا ميگيرد. دانش زباني ذاتي همان دستور جهاني[32] يا همگاني است و منظور از دانش زباني ِ يك زبان خاص، توانش زباني[33] گویشور ميباشد.
دستور جهاني شامل دو بخش اصول[34]و پارامترها[35] می شود كه اولي به مجموعه اي از همگانيهاي قطعي اطلاق ميشود كه بين همهٴ زبانها مشترك است؛ مثل وجود گروه اسمي. پارامترها به مشخصات و خصيصههاي ويژهٴ زباني گفته ميشود كه ممكن است از زباني به زبان ديگر تفاوت داشته باشد؛ مثل پارامتر ضمير انداز[36] كه زبانهايی مثل ايتاليائي آن را انتخاب ميكنند ولي اين پارامتر در زبانهايي مثل انگليسي و فرانسه ديده نميشود (چامسكي، 1981، 240).
نظريهٴ حاكميت و مرجع گزيني يا نظريهٴ اصول و پارامترها،نظريه اي است در رابطه با دستور جهاني(همان ،4).اين نظريه صورت تحول يافتهٴ دستور زايشي است و در چارچوب كلي" نظريهٴ اصلاح شدهٴ گسترش يافتهٴ معيار"[37] شكل گرفته است. نظريهٴ حاكميت و مرجع گزیني به زبان خاصي محدود نميشود و علاوه براين به حد كارايي تبييني[38] نيز رسيده است؛ " يعني ميتواند دستور همگاني (اصول دستور جهاني و پارامترها)، تجربهٴ لازم براي انتخاب اصول دستور جهاني و دستور كانوني[39](انتخاب و تثبيت پارامترها) را توصيف نمايد " (هگمن[40]، 1994، 17). اگرچه برخي از قسمتهاي اين نظريه قبلاً مطرح شده بود، چامسكي در سال 1981 آن را در كتاب " خطابه هايي در حاكميت و مرجع گزيني"[41] به صورت انسجام يافته منتشر كرد.
در نظريهٴ حاكميت و مرجع گزيني، دستور جهاني شامل زير مجموعه هايي[42] است كه با يكديگر در تعامل هستند. اين زير مجموعه ها را ميتوان از دو ديدگاه ملاحظه كرد: از ديدگاهي زير بخشهاي " نظام قواعد دستوري[43]" هستند و از ديدگاه ديگر زير مجموعه هاي اصول. زير بخشهاي نظام قواعد عبارتند از:
1- واژگان[44]
2- نحو[45]
الف ) بخش مقولهاي[46]
ب ) بخش گشتاري[47]
3- بخش صورت آوايي[48]
4- بخش صورت منطقي[49]
(چامسكي ٬همان، 5)
واژگان، ساختار انتزاعي ِ واژ – واجي ِ[50] هر مقولهٴ واژگاني و مشخصات نحوي از جمله مشخصههاي مقولهاي و بافتي آن را مشخص ميسازد. قواعد بخش مقولهاي ،گونهاي از نظريهٴ ايكس تيره هستند. مجموع بخشهاي 1 و 2 (الف) بخش پايه[51] را به وجود ميآورند. قواعد بخش پايه، ژ- ساخت[52]ها را از طريق درج مقولات واژگاني[53] در ساختهايي كه ماحصل بخش مقولهاياند، توليد ميكنند. ژ-ساخت به وسيلهٴ قاعدهٴ حركت آلفا[54] به ر- ساخت[55] مرتبط ميشود و رد[56]هايي از خود باقي ميگذارد كه با مرجعشان هم نمايه[57]اند. قاعدهٴ حركت آلفا به تنهايي بخش گشتاري يعني 2- (پ) را تشكيل ميدهد و ممكن است در بخشهاي صورت آوايي و صورت منطقي نيز ظاهر شود. بنابراين نحو،ر- ساختهايي را توليد ميكند كه نمودهاي صورت آوايي و صورت منطقي به ترتيب توسط بخش 3و4 به آنها نسبت داده ميشوند (همان).
زير مجموعه هاي اصول عبارتند از:
1- نظريهٴ تحديد[58] كه ميزان حركت سازه را مشخص ميكند.
2- نظريهٴ حاكميت[59] كه به رابطهٴ هسته[60] و وابسته ها ميپردازد.
3- نظريهٴ تتا[61] كه به تعيين حالتهاي معنايي همچون عامل[62]، پذيرنده[63] و مانند آن ميپردازد.
4- نظريهٴ مرجع گزيني[64] كه به رابطهٴ مرجعدارها، ضماير، اسمها و متغيرهاي مرجعهاي ممكن ميپردازد.
5- نظريهٴ حالت[65] كه به نسبت دادن حالت انتزاعي و نمودهاي ساختواژي آن مربوط ميشود.
6- نظريهٴ نظارت[66] كه امكان ارجاع ضمير انتزاعي PRO را تعيين ميكند (دبيرمقدم، 1378، 377) .
حوزهٴ عملكرد هر يك از نظريه ها به صورت زير است:
ـ نظريهٴ تحديد برگشتار حركت آلفا٬
ـ نظريهٴ حاكميت بر بخش واژگان، رـ ساخت، صورت منطقي و نظريهٴ مرجع گزيني عمل ميكند.
ـ نظريهٴ تتا بر بخش واژگان و ژ- ساخت٬
ـ نظريهٴ مرجع گزيني بر رـ ساختو
ـ نظريهٴ نظارت بر بخش صورت منطقي عمل ميكند.
با ادغام زير بخشهاي نظام قواعد دستور و زير مجموعه هاي اصول ميتوان به نمودار زير رسيد:
با معرفي دستور همگاني، زبانشناسان در پي عرضهٴ نظريهاي نحوي برآمدند كه بتواند از عهدهٴ توصيف ساختار گروهي تمام زبانهاي طبيعي برآيد و تنها در مورد يك يا چند زبان خاص كاربرد نداشته باشد. از اين رو سعي كردند با برطرف ساختن ايرادهاي "قواعد ساخت گروهي"[67] نظريهاي نحوي را مطرح كنند كه قادر به توصيف ساخت تمام زبانها باشد.
مقالهٴ 1970 چامسكي با عنوان "ملاحظاتي دربارهٴ فرايند اسم سازي"[68] بسيار بر زبانشناسي تاثير گذاشت، از جمله اينكه راه را براي گسترش نظريه اي ساختواژي هموار كرد و به منظور نمايش ساختار دروني اسمهاي مشتق، در قواعد ساخت گروهي تغييراتي ايجاد كرد كه منجر به طرح نظريهٴايكس تيره شد (اسپنسر، 1991، 72).
مشكوﺓ الديني (1373، 243) برخي از مزاياي نظريهٴ ايكس تيره را چنين بيان ميكند كه:
1- در نحو ايكس تيره بر خلاف قواعد ساخت گروهي علاوه بر مقولات واژگاني و مقولات گروهي، مقولات بينا بيني هم وجود دارد.
2- نحو ايكس تيره نشان ميدهد كه در هر گروه كدام عنصر ضروري است. اين عنصر ضروري همان هستهٴ گروه را تشكيل ميدهد كه در نتيجهٴ آن ميتوان تحليل درستي از ساختار گروه ارائه داد و تركيبات ناممكن را رد كرد.
3- در نحو ايكس تيره امكان استفاده از قاعده هاي بازگشتي[69] وجود دارد.
نظريهٴ ايكس تيره در نتيجة پيشنهادهاي چامسكي (1970) شكل گرفته است. اين نظريه بر اساس شباهتهاي ساختاري گروههاي اسمي، فعلي، صفتي و حرف اضافهاي، قواعد ساختاري مشتركي را براي تمام اين گروهها بيان ميدارد. بر اساس قواعد ايكس تيره، همهٴ گروهها يك هسته دارند. هسته در حقيقت مركز گروه است. به همين دليل است كه همهٴ گروههاي زباني درون مركز[70] خوانده ميشوند. هر گروه، فرافكني[71] است از يك هسته . اين فرافكني در دو سطح انجام ميشود؛ هستهٴ هر گروه، فرافكن ِ صفر[72]xo و گره اي پاياني[73] است كه به كلمات زبان تسلط[74] دارد. مجموعهٴ هسته و متمم[75]، فرافكن مياني x را تشكيل ميدهند. در مرحلهٴدوم x با افزودهها[76] تشكيل x مجددي را ميدهد و اين عمل قابل تكرار است. در نهايت بالاترين x در پيوند با فرافكن بيشينه[77] ، xp را به وجود ميآورد (هگمن، همان، 5ـ104).
سه قاعدهٴ كلي نحو ايكس تيره به شرح زير است:
َx؛spec xp(الف
Yp؛ َx * َx (ب
Yp ؛x َx (پ
(همان ، 104)
در قواعد فوق، ترتيب خطي قرار گيري سازهها از زباني به زبان ديگر قابل تغيير است و وجود علامت " ؛ " به جاي " ، " نيز نشانهٴ امكان جابجايي سازه ها از زباني به زبان ديگر است. در قاعدهٴ دوم، وجود علامت ستاره نشانهٴ بازگشتي بودن اين قاعده است. بنابر قواعد فوق ميتوان الگوي سازهاي را براي همهٴ گروههاي زباني به شكل زير رسم كرد:
نمودار 1-2 : الگوي سازهاي گروهها (همان، 104)
در اين نمودار٬X معرف تمام مقوله ها اعم از اسم٬فعل ٬صفت و حرف اضافه است و ديگر نياز به كشيدن چهار نمودار جداگانه براي مقولات فوق نيست.
در نمودار درختي فوق همهٴ انشعابها دو شاخهاي است. رسم سه شاخه از گرههاي xp و َx در نمودار مذكور به اين دليل است كه نشان داده شود ترتيب خطي سازهها در اين تحليل محدود نيست. به عبارت ديگر متمم و افزودهها ميتوانند بسته به زبان و نوع گروه در سمت چپ يا راست ِ x يا َx قرار گيرند.
پذيرفتن انشعاب دو شاخهاي براي تمام مراحل فرافكني و براي تمام گروهها اين فايده را دارد كه زبان آموزي كودك در زمان كوتاه و در سنين پايين قابل توجيه ميشود. مي توان چنين فرض كرد كه كودك در حال فراگيري زبان به ترسيم نمودار سازهاي گروهها به عنوان بخشي از دستور زبان خود نيازي ندارد (همان، 106)؛ در واقع كودك اصول نظريهٴ ايكس تيره را به صورت دروني با خود دارد. او در برخورد با داده هاي زباني بايد ترتيب قرارگيري سازهها را در زبان خود بياموزد و به بيان بهتر محدوديتهاي ترتيبي زبان خود را تعيين كند.
گفتيم كه تمام گروهها از قواعد كلي نحو ايكس تيره پيروي ميكنند. بنابراين جمله كه بزرگترين واحد تحليل نحوي است نيز بايد از همين قواعد پيروي كند.
پيش از اين، جمله به صورت زير مورد تحليل سازهاي قرار ميگرفت:
S ، comp َS (الف
Vp٬ Aux٬NpS ( ب
اين قواعد توسط برزنن[78] (1970) ارائه شد. اگر َS فرافكني از S باشد، پس S بايد هسته باشد و هستهها معمولاً گرههاي پائيني نمودار درختي هستند. در حالي كه طبق قاعدهٴ (ب) فوق، گرهٴS ،خود از سه سازهٴ بلافصل Np، Aux و VPتشكيل شده است كه دو تاي آنها خود فرافكنهاي بيشينه هستند (همان، 107). پرسشي كه مطرح ميشود اين است كه كدام يك از اين سه سازه ميتوانند نقش هسته را بازي كنند. بهترين حدس براي پاسخ، گرةAux است. چرا كه Aux گرهاي پاياني است كه فعلهاي كمكي در آن ظاهر ميشوند. اگر Aux هستهٴ جمله باشد، در مورد جملههايي كه فعل كمكي ندارند، چه بايد كرد؟ آيا اين گره همواره در ساختار جمله وجود دارد؟ هگمن (همان، 109) با ذكر مثالهايي مشخص ميسازد كه جايگاه مشخصههاي زمان[79] و مطابقت[80] در جمله، جايي خارج از گروه VP است:
(الفPoirot abandoned the investigation.
(بAbandon the investigation , Poirot did indeed.
(پWhat Poirot did٫ was abandon the investigation.
همانطور كه ملاحظه ميشود در دو جملهٴ آخر مشخصهٴ زمان (-ed) در جايي خارج از گروه فعلي abandon the investigation ظاهر شده است. بنابراين مشخصهٴ صرفي زمان نميتواند بخشي از VPباشد و در جايي خارج از آن توليد ميشود. با كمي توجه به اين جمله ها درمييابيم كه مشخصهٴ صرفي زمان به همراه فعل كمكي ظاهر ميشود و در حقيقت گرهٴAux محلي است كه مشخصهٴ زمان در آن تحقق مييابد. اين گره را INFL ناميدهاند كه اشاره به تصريف دارد. گرهٴ تصريف جايگاه تحقق عنصر تصريفي زمان است. در عين حال در زبان انگليسي فعلهاي كمكي[81] و وجهي[82] نيز در اين جايگاه ظاهر ميشوند و تحت تأثير عنصر تصريفي زمان قرار ميگيرند يا به عبارت ديگر مشخصههاي زمان ميپذيرند (همان، 110).
Poirot will abandon the investigation.
نمودار درختي جملهٴ فوق چنين خواهد بود:
نمودار 1-3 : جملهٴ داراي فعل كمكي (همان)
و اما در صورت عدم ظهور فعل كمكي در جمله باز هم مشخصهٴ زمان ،در هستهٴ تصريف توليد ميشود:
Poirot abandoned the investigation.
نمودار 1-4 : جملهٴ بدون فعل كمكي (همان)
چنانكه ميدانيم تكواژ زمان گذشته (-ed)، تكواژي وابسته است، بنابراين نميتواند مستقلاً در جمله ظاهر شود و قطعاً بايد به تكواژي مستقل بپيوندد و آن هستهٴ فعل در گروه فعلي است (همان).
گرهٴ تصريف گرهي است كه شامل تمام ويژگيهاي تصريفي فعل است، از جمله شخص[83] و شمار[84] (همان).
پس مشخصهٴ ديگري كه در صرف فعل نقش دارد، مشخصهٴ تطابق است كه ميتواند شامل ويژگيهاي شخص (اول شخص، دوم شخص و سوم شخص)، شمار (مفرد، مثني و جمع) و جنس (مؤنث، مذكر و خنثي) باشد.
تفاوت ميان بند[85]هاي تصريف شده و تصريف نشده، در گرهٴ تصريف نهفته است و با تغيير ارزش دو مشخصهٴ زمان و تطابق تعيين ميشود. به عبارت ديگر، نوع جمله بستگي به نوع گروه تصريفي آن دارد. بنابراين ميتوان گفت هر جملهٴ معمولي زبان، فرافكن هستهٴ تصريفي است و ساختار آن نيز همانند گروههاي ديگر، درون مركز است. با اين تحليل ميتوان جمله را گروهي تصريفي نام نهاد و فاعل را در جايگاه مشخصگر[86] براي فرافكن مياني َI نشاند.
بدين ترتيب َI نيز در نهايت شامل هستهٴI ميشود كه گروه فعلي VP متمم آن است:
َI ؛ spec→IP(الف
VP ؛ I→َI (ب
( همان، 114)
اكنون با توجه به قواعد سازهاي فوق، نمودار جملهٴ زير را رسم خواهيم كرد:
Poirot will abandon the investigation.
نمودار 1-5 : جايگاه عناصر تصريفي فعل (همان)
همانطور كه پيداست، هستهٴ تصريفي گرهي پاياني است كه عناصر صرفي فعل در حوزهٴ حاكميت آن قرار ميگيرند و در زبان انگليسي شامل پسوندهاي صرفي و to مصدري ميشود كه مقولهٴ واژگاني يا كلمه نيستند. علاوه بر اينها فعلهاي كمكي نيز تحت حاكميت اين گره قرار ميگيرند كه در زبان انگليسي شامل have ، be ، فعلهاي كمكي وجهي يعني aught ٬ used٬ need٬ dare٬ must shall٬ may ٬ can و will ميشوند (همان، 115).
در حقيقت گرهٴ تصريف ،" هستهٴ غير واژگاني"[87] و به عبارت ديگر هستهاي نقشي[88] است. هسته هاي نقشي داراي فرافكنهاي نقشي[89] هستند.
علاوه بر جايگاههاي مطرح شده، جايگاه ديگري را نيز بايد فرض كنيم كه عنصر متممساز[90] آن را پر ميكند. به عنوان مثال در زبان انگليسي در جايگاه متمم ساز، چهار عنصر ميتوان قرار داد: for٬ that٬ whetherو if. نوع جملهٴ پيرو بستگي به انتخاب يكي از اين عناصر براي اين جايگاه دارد. در زبان انگليسي وجود that يا if مستلزم وجود جملهاي خود ايستا[91] به دنبال آن است؛ حال آنكه whether هر دو نوع جملهٴ متمم را ميپذيرد :
[1] - Word
[2] - Borrowing
[3] - Morphology
[4] - Affixation
[5] - Affix
[6] - Derivation
[7] - Inflection
[8] - Stem
[9] - Government and Binding theory
[10] - X- bar theory
[11] - Derivational affixes
[12] - Inflectional affixes
[13] - Word formation
[14] - Word processing
[15] - Lieber
[16] - Williams
[17] - Selkirk
[18] - Bauer
[19] -Spencer
[20] - Prefix
[21]- Suffix
[22] - Idiosyncratic
[23] - Phonological
[24] -Semantic
[25] - Morphological
[26] - Syntactic
[27] - Structuralist linguistics
[28] - Noam Chomsky
[29] - Syntactic Structures
[30] - Generative
[31] - Linguistic knowledge
[32] - Universal Grammar = UG
[33] - Linguistic competence
[34] - Principles
[35] - Parameters
[36] - Pro – drop parameter
[37] - Revised Extended Standard Theory = REST
[38] - Explanatory adequacy
[39] - Core grammar
[40] - Haegeman
[41] - Lectures on Government and Binding
[42] - Sub - systems
[43] - The Rule system of grammer
[44] - Lexicon
[45] - Syntax
[46] - Categorial component
[47] - Transformational component
[48] - Phonetic form component
[49] - Logical form component
[50] - Morphophonemics
[51] - Base
[52] - D - structure
[53] - Lexical categories
[54] - Move-α
[55] - S - structure
[56] - Trace
[57] - Co - indexed
[58] - Bounding theory
[59] - Government theory
[60] - Head
[61] - θ - theory ( theta theory )
[62] - Agent
[63] -Patient
[64] - Binding theory
[65] - Case theory
[66] - Control theory
[67] - Phrase structural rules
[68] - Remarks on Naminalization
[69] - Recursive rules
[70] - Endocentric
[71] - Projection
[72] - Zero projection
[73] - Terminal node
[74] - Dominance
[75] - Complement
[76] - Adjunct
[77] - Maximal projection
[78] - Bresnan
[79] - Tense
[80] - Agreement
[81] -Auxiliary
[82] - Modal
[83] - Person
[84] - Number
[85] -Clause
[86] - Specifier
[87] - Non – lexical head
[88] - Functional head
[89] - Functional projection
[90] - Complementizer = comp
[91] - Finite clause
مبلغ واقعی 16,000 تومان 50% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 8,000 تومان
محبوب ترین ها
پرفروش ترین ها