تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

تمامی فایل ها با تخفیف ویژه در سایت قرار میگیرد. در ضمن برخی محصولات سایت در جمعه با تخفیف 80 درصدی ارائه میشود ...


دسته بندی سایت

پیوند ها

نظرسنجی سایت

بنظر شما دوستان گرامی چه مطالبی در سایت قرار داده شود ؟

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 90
  • بازدید دیروز : 71
  • بازدید کل : 423098

ماهيت محاربه در فقه مذاهب خمسه 270 ص


ماهيت محاربه در فقه مذاهب خمسه   270 ص

فهرست

 

چکيده.. 1

مقدمه.. 2

فصل اول.. 5

کليات.. 5

1-1) معناي لغوي محاربه. 6

2-1) محاربه در قرآن كريم. 7

3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اماميه. 12

4-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اهل سنت. 20

فصلدوم.. 21

ماهيتمحاربه.. 21

1-2) مفاد آيه محاربه. 22

1-1-2) بررسي عنوان محاربه. 22

2-1-2) بررسی عنوان افساد در زمين . 50

1-2-1-2) مراد از افساد در زمين. 50

2-2) جمع ميان دو عنوان محارب ومفسد فى الارض. 57

3-2) آيا افساد فی الارض به تنهايي، موضوع برای جواز حکم قتل مي باشد. 67

4-2) بررسی روايات خاصه درباره موضوع حد محارب. 70

5-2) بررسى مسائل دخيل در تحقق عنوان محاربه. 108

1-5-2) بکار بردن سلاح. 108

2-5-2) تحقق خارجی ترس و ارعاب. 115

3-5-2) قصد قتل يا سرقت. 120

 

4-5-2) عموميت متعلق محاربه. 125

6-2) ديدگاه علمای اهل سنت در باب محارب. 129

7-2) ديدگاه اهل سنت در باب حکم محارب. 136

1-7-2) قائلان به حبس. 136

2-7-2) قائلان به غير حبس. 138

8-2) محارب در متون حديثي مذاهب اربعه. 140

9-2) آراء برخي از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم 145

فصلسوم.. 147

بررسی جرم محاربه با موارد مشابه.. 147

1-3) محاربه و بغی. 148

1-1-3) معناي لغوي بغي. 148

2-1-3) معناي اصطلاحي بغي. 149

3-1-3) ‏بررسی مفهوم محاربه و بغي (جرم سياسي). 151

4-1-3) نظريات مختلف در مورد بغي ( جرم سياسي ). 156

5-1-3) آيا باغي کسي است که برامام معصوم خروج نمايد 159

6-1-3) ‏شرايط جنگ با بغات يا مجرمين سياسي. 161

7-1-3) ‏رفتار با اسيران و مجروحين جنگي بغات. 163

8-1-3) تعريف جرم سياسي از نظر حقوقدانان و مقايسه آن با بغی 166

9-1-3) ‏مزاياي مجرمين سياسي. 167

10-1-3) مقايسه بين محارب و باغی. 169

2-3) محاربه و تروريسم. 170

1-2-3) مفهوم تروريسم. 170

2-2-3) تعاريف گسترده تروريسم. 173

3-2-3) تعريف محدود تروريسم. 175

 

4-2-3) تعريف تروريسم از نظر ديدگاه هدف و عامل. 177

1-4-2-3) انواع تروريسم از نظر هدف. 177

2-4-2-3) انواع تروريسم از نظر عامل. 178

5-2-3) تعريف حقوقي تروريسم. 180

6-2-3) مقايسه تروريسم و محارب. 183

فصل چهارم.. 186

محاربه در قوانين موضوعه ايران.. 186

(4-1-1 ركن قانوني. 188

(4-1-2 ركن مادي . 189

(4-1-3 عنصر معنوي . 195

(4-2 ارزيابي انتقادي عملكرد قانونگذار در توسعه مفهوم محاربه 197

(4-2-1 نقد و ارزيابي كلّي. 197

(4-3 زمينه و انگيزه تعميم احكام محاربه به برخي از جرايم 202

(4-4 ايرادات ناظر به تعميم حكم محاربه به برخي از جرائم 208

(4-4-1 از نظر شرع. 208

2-4-4) ديدگاه حقوقي عرفي . 220

5-4) بررسي موردي جرايم در حكم محاربه. 225

1-5-4) جرايم در حكم محاربه در قانون مجازات اسلامي 225

6-4) بر هم زدن امنيت و ايجاد رعب و وحشت از طريق سرقت مسلحانه و قطع الطريق. 227

7-4) قيام مسلحانه عليه حکومت اسلامی . 231

8-4) براندازي حكومت اسلامي. 233

9-4 ) نامزد تصدي يكي از پستهاي حساس حكومت كودتا. 237

10-4) تشكيل يا اداره دسته يا جمعيت غير قانوني. 239

11-4 ) تحريك نيروهاي خودي به تمرد يا تسليم. 245

 

12-4) همكاري با دولتهای خارجي متخاصم. 247

13-4) سوء قصد به جان رهبر يا يكي از رؤساي قواي سه گانه و مراجع بزرگ تقليد. 249

14-4) جعل اسكناس و اسناد بانكي به قصد اخلال در نظام كشور 251

15-4) اجتماع و تباني بر ضد امنيت داخلي يا خارجي كشور 255

16-4) تظاهر، قدرت نمايي و اقدام عليه آسايش عمومي بوسيله اسلحه 257

17-4 ) راهزني در راهها و شوارع. 259

18-4) سرقت مسلحانه در شب. 262

19-4) آتش زدن اموال به قصد مقابله با حكومت اسلامي 265

20-4 ) نهب، غارت و اتلاف اموال با قهر و غلبه. 267

منابع.. 269

 

 

چکيده

 

اين پايان نامه بعد از بررسی لغوی و ادبی محاربه و ذکر اجمالی ديدگاه فقها شيعه و سنی به ماهيت محاربه از جنبه های مختلف پرداخته است؛ بر اين اساس هر گاه اقدام کسی به محاربه و اعمال زور، سبب ارعاب مردم و سلب امنيت از زندگی و مال و ناموسشان گردد، چنين عملی محاربه و افساد در زمين است و مشمول اطلاق آيه و روايات خواهد بود، چه اينکه غرض اصلی او ارعاب و سلب امنيت مردم باشد و چه اينکه غرض اصلی او مورد ديگری باشد. به طور کلی هر عملی که موجب ارعاب اهالی يک منطقه شود يا به عبارت ديگر هر عملی که بالقوه موجب ارعاب باشد اگر چه که ارعاب به عللی فعليت نيابد؛ از مصاديق محاربه با خدا و پيامبر و سعی در افساد در زمين است .

در بررسی موارد مشابه ـ «بغی» و «تروريسم» ـ پنج فرق ميان محاربه و بغي بيان شده است واز آن جا كه ماهيت جرم محاربه ايجاد اختلال در امنيت عمومی است، پس می تواند بارزترين مصداق آن تروريسم باشد.

در پايان ضمن بررسی محاربه در قوانين موضوعه ايران ، بر اين نكته تصريح شده كه تعميم احکام محاربه در قانون مجازات به موارد مختلف عملی غير اصولی و خلاف موازين شرعی و حقوقی می باشد.

 

 

مقدمه

طرح مسأله

در شريعت , جرايم به محظورات شرعي که خداوند متعال از آنها به وسيله حد يا تعزير منع کرده است تعريف شده اند . و محظور, عبارت است از انجام فعلي که از آن نهي شده و يا ترک فعلي که به آن امر شده است . پس جرم , انجام عملي است که حرام و داراي مجازات است و يا ترک فعلي است که شرع انور به تحريم و مجازات بر آن تصريح کرده است . جرم در ميان پديده هاي گوناگون اجتماعي نيز رفتاري مورد انزجار و نفرت جامعه است , که با توجه به شدت و ضعف آن , مستلزم عقوبت مي گردد . با پيروزي و به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني)ره)،يکي از برنامه هاي دولت اسلامي پس از استقرار نظام اسلامي وضع قوانين کيفري مبتني بر احکام شرع مقدس و لغو مقررات مغاير بود.طليعه اين تحول پيش از تصويب مقررات جديد با اجراي مجازاتهاي اسلامي که به موجب احکام دادگاههاي انقلاب اسلامي در همان روزهاي نخستين پيروزي انقلاب نمايان گرديد سپس با تصويب مقررات جزايي اسلامي تقسيم بندي جرايم از خلاف , جنحه وجنايت به حدود و قصاص و تعزيرات تغيير يافت . در بخش حدود , محاربه به عنوان جرمي مستقل وارد حقوق موضوعه ايران گرديد پديده مجرمانه محاربه , يکي از عناوين حقوق جزاي اسلامي مي باشد. اين مبحث در باب حدود , بين فقهاي شيعه و سنی مشهور است . در آن باب , مجازاتهاي شديد از سوي شارع مقدس بيانگر اهميتي است که شارع , براي صيانت مردم , تامين امنيت و آسايش جامعه قائل است . به علت جديد التاسيس بودن اين موضوع ومباحثي که پيرامون ماهيت و نحوه اجراي آن در فقه اماميه و اهل تسنن و مصاديق آن در عصر حاضر و نيز بررسي وجوح تشابه و تفاوت اين جرم با جرائم ديگر از قبيل بغي و ساير جرايم مخل امنيت داخلي و خارجي مطرح است لذا موضوع پايان نامه را بررسي ماهيت اين جرم در فقه مذاهب خمسه انتخاب نمودم .

 

سؤال اصلی و هدف تحقيق

ماهيت جرم محاربه در مذاهب اسلامی چيست، و قانون مجازات اسلامی ايران چه مواردی را شامل اين حد مي داند. و هدف اين بحث در صدد مشخص کردن موضوع حدي است که در شرع بنا به نص قرآن کريم و روايات متواتر برای محارب معين شده است.

 

شيوه تحقيق

شيوه تحقيق در اين پايان نامه , به طريق کتابخانه اي يا همان مطالعه نظري و بررسی نظرات مختلف فقها و حقوقدانان صاحب نظر در اين عنوان مي باشد . مجمل بودن کلام فقها در اين باب و عدم وجود سابقه اين عنوان در حقوق موضوعه وعدم تفکيک اين موضوع از جرايم عليه امنيت وآسايش عمومي و گسترش دايره شمول اعمالي که از سوي قانون گذار , در حکم محاربه شناخته شده است , از دشواريهاي اين تحقيق در اين زمينه بوده است .

 

سازمان‌دهي تحقيق

اين پايان نامه در چهار فصل تدوين يافته است :

1.کليات ؛ مشتمل بر چهار بخش مي باشد که در آن به تعريف محاربه و بررسي آن در قرآن کريم و بررسي اصطلاحي آن در ديدگاه اماميه و اهل تسنن پرداخته شده است .

2.بررسي ماهيت محاربه که شامل نه بخش است , در بخش نخستين مفاد آيه محاربه مورد بررسي قرار گرفته است که خود شامل سه مبحث است که در آن عنوان محاربه و افساد في الارض به طور جداگانه مورد بحث قرار گرفته است . در بخش دوم به جمع ميان دو عنوان محارب و افساد في الارض پرداخته شده است . در بخش سوم اين موضوع مورد بحث قرار گرفته است که آيا افساد في الارض به تنهايي موضوع براي جواز حکم قتل مي باشد؟

دربخش چهارم به بررسي روايات خاصه در باب محاربه پرداخته شده است . در بخش پنجم عناوين دخيل در باب محاربه پرداخته شده است که شامل چهار مبحث مي باشد .در بخش ششم و هفتم به ديدگاه اهل سنت در باب اين جرم پرداخته شده است , وبخش هشتم عنوان محارب را در متون حديثي مذاهب اربعه را مورد بررسي قرار داده است . در بخش آخر از فصل دوم آراء برخي از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم ذکر شده است .

3. بررسي جرم محاربه با موارد مشابه پرداخته است که شامل دو بخش مي باشد , در بخش اول عنوان محاربه با بغي مورد بررسي قرار گرفته است که شامل ده مبحث مي باشد. و بخش دوم محاربه با تروريسم مقايسه شده است که شامل شش مبحث مي باشد که در آن به تعريف تروريسم و انواع آن و همچنين مقايسه آن با جرم محاربه پرداخته شده است .

4. آخرين فصل پايان نامه به جرم محاربه در قوانين موضوعه ايران مي پردازد , که شامل بيست بخش مي باشد .

بخش اول که خود سه مبحث دارد به تعريف جرم محاربه و ارکان آن مي پردازد . بخش دوم عملکرد قانون گذار در توسعه مفهوم محاربه را مورد بررسي قرار داديم که شامل يک مبحث انتقادي مي باشد . در بخش سوم به زمينه و انگيزه تعميم احکام محاربه به برخي از جرايم در قانون پرداخته شده و در بخش چهارم که دو مبحث دارد ايرادات ناظر به تعميم حکم محاربه به برخي از جرايم ذکر شده است . بخش پنجم به بررسي موردي جرايم در حکم محاربه پرداخته شده است که شامل يک مبحث مي باشد . و از بخش ششم تا بيستم جرايم در حکم محاربه در قانون به طور جداگانه ذکر شده است و در مورد ارتباط آن با جرم محاربه بحث شده است .


 

فصل اول

کليات

 

 

 

1-1) معناي لغوي محاربه

2-1) محاربه در قرآن كريم

3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اماميه

4-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اهل سنت

 

 

 

 

 

 


(1-1 معناي لغوي محاربه

در ادبيات عرب محاربه مصدر باب مفاعَلَه که ماضي آن "حارَبَ" از ريشه ثلاثي مجرد حرب است. و معناى لغوى آن نقيض «سلم» يعنى آشتى است: " حرب الرجل اي سلبه المال و ترکه بلا شي".[1]

بنابراين، واژه مزبور از نوعى مقاتله (كار زار) گرفته شده كه در آن از ابزار قدرت و زور استفاده مى شود.

براساس اين تعريف بين محاربه به معناى مقاتله، و منازعه به معناى خصومت و عداوت تفاوت قائل مى شويم.زبيدى در تاج العروس گويد:حرب در برابر سلم است و اين دو واژه نقيض يكديگرند. از اين رو به «قتال»، «حرب» گفته مى شود.[2] قاموس قرآن نيز "حرب" را به معناي جنگ آورده است و به خاطر همين معنا "محراب" مسجد را که محل جنگ با شيطان و هواي نفس است به اين نام ناميده اند.[3] و علامه طباطبايي در تفسير الميزان حرب را در برابر سلم به معناي آشتي بيان نموده است .

با نگاهى به تعريف ها و عناوين فوق روشن مى شود كه ويژگى استفاده از ابزار قدرت در اظهار خصومت و دشمنى در همه آنها وجود دارد گر چه در برخى، چون و مصارعه، از سلاح استفاده نمى شود.بنابراين، استعمال واژه «حرب» در مواردى كه جنگ حقيقى و اعمال زور وجود نداشته باشد، استعمال مجازى است، مانند استعمال واژه «حرب» به معناى دشمن در جمله «أنا حربٌ لمن حاربنى» و به معناى محارب در جمله «فلان حرب فلان» و به معناى دشمن و محارب در جمله «فلان حرب لي» (فلانى دشمن و محارب من است، هرچند كه محاربش نباشد...).

بر اساس اين تعريف ها دربرخى از استعمالات واژه «حرب»، كارزار با اسلحه و ديگر ابزار آلات جنگى و قهرى، به مرحله فعليت نرسيده است ليكن دشمنى در اين گونه استعمال ها به منزله قتال و كارزار قرار گرفته است و كلام ابن منظور در جمله «فلان حرب لي، اي: عدو محارب و ان لم يكن محاربا» بيانگر همين استعمال است.[4] از اين رو در لسان العرب، واژه «حرب» را در آيه « فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه»[5] به قتل تفسير كرده است.

آرى، او در تفسير آيه «... الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه»[6]، اين واژه را به معصيت و نافرمانى تفسير كرده است، گويا چون وقوع جنگ حقيقى با خدا و پيامبر را نامعقول مى پنداشت كلمه «محاربه» را در آيه به معصيت تفسير كرد. ليكن ابن منظور وقتى كه به تعريف معناى محاربه از ديدگاه علما و مفسران مى پردازد، دوباره حرب را به قتال معنا مى كند و از عداوت و عصيان به استعمال سلاح و زور تعبير مى آورد.

اين معنا را مى توانيم در ساير استعمالات و مشتقات اين ماده پيدا كنيم، مانند «حربه» به معناى زوبين يا نيزه كوتاه و «حُرِبَ» به معناى همه مالش به تاراج رفت و«حارِبْ» به معناى مُسَلَّح.

2-1) محاربه در قرآن كريم

«حرب» كه ريشه محاربه است، در شش جاى قرآن به كار رفته است. علاوه بر آيه محاربه [7] كه محور بحث ماست، در آيه هاى زير نيز به چشم مى خورد:

1- فَإِن لَم تَفعَلوا فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه وَإن تُبتُم فَلَكُم رُؤوسُ اَموالِكُم لاتَظلِموُن ولاتُظلِمُون،[8]

2- كُلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ أَطفَأَهَا اللّهُ وَيَسعَونَ فِي الاَرضِ فَسَاداً وَاللّهُ لايُحِبُّ المُفسِدين، [9]

3- فَإمّا تَثقَفَنَّهُم فِي الحَربِ فَشَرِّدبِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم يَذَّكَرونَ،[10]

4- وَالَّذينَ اتَّخَذوا مَسجِداً ضِراراً وَكُفراً وَتَفريقاً بَينَ المُومِنينَ وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ وَلَيَحلِفُنَّ إن أرَدنا اِِلّا الحُسنى وَاللّهُ يَشهَدُ إنَّهُم لَكاذِبونَ، [11]

5- فَإذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَربَ الرِّقَابِ حَتَّى إذَا أثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثَاقَ فَإمَّا مَنَّا بَعدُ وَإمَّا فِدَآءً حَتَّى تَضَعَ الحَربُ أوزَارَهَا ... ، [12]

با نگاهى كلى و اجمالى به تفسير اين آيات در مى يابيم كه مصداق متيقن ماده «حرب» رويارويى و مقاومت قهر آميز و مسلحانه در برابر خدا و پيامبر است.

نكات زير نيز مؤيد برداشت و تفسير ياد شده است:
الف) استعمال واضح واژه «حرب» در رويارويى مسلحانه در آيه هاى 64 از سوره مائده و 57 از سوره انفال و چهار از سوره محمد(ص).

ب) قرارگرفتن واژه «تشريد» (پراكنده كردن دشمنان حربى و پيروانشان) دركنار واژه «حرب» در آيه 57 از سوره انفال.

در خور توجه است كه در دلالت و ظهور واژه حرب بر كارزار مسلحانه فرق نمى كند كه الف و لام موجود در آن الف و لام عهد باشد يا الف و لام جنس.

ج) ذكر پيمان شكنى دشمنان خدا و مسلمانان در آيات قبل از آيه 57 سوره انفال.[13]

د) فرمان خدا به مسلمانان درباره جمع آورى نيرو و اسلحه به منظور ايجاد ترس در صفوف دشمنان در آيات پس از آيه 57 سوره انفال. [14]

ه) كنار هم قرار گرفتن اصطلاحات «فضرب الرقاب» (زدن گردن ها)، «اثخان فى القتل» (زياده روى در خونريزى)، «تشديد الوثاق» (سختگيرى نسبت به اسيران جنگى وساير موارد مشابه در آيه چهار سوره محمد.

و) تعبير «ايقاد النار» (برافروختن آتش جنگ در سوره مائده كه برجنگ و كارزار واقعى ظهور دارد.

ز) علاوه بر موارد فوق مفسران گفته اند: آيات مذكور در باره جنگ هايى است كه بين پيامبر(ص) و يهوديان مدينه (از اهل كتاب) رخ داده است مانند جنگ هاى آن حضرت با طوايف بنى نظير، بنى قينقاع، بنى قريضه و ديگر طوايف.

ح) مفسران در باره آيه ربا از سوره بقره، گفته اند: اين آيه ربا خوارانى را كه پس از فتح طائف، رباهاى باقى مانده از عهد جاهليت را همچنان از بدهكاران خود طلب مى كردند، تهديد به جنگ و استفاده از زور مى كند.

براساس روايت مقاتل، اين آيه در باره چهار برادر از اهل ثقيف (به نام هاى مسعود، عبد يا ليل، حبيب و ربيعه فرزندان عمروبن عميربن عوف ثقفى) نازل شده است زيرااينان به بنى مغيره وام مى دادند و ربا مى گرفتند. پس از آن كه پيامبر به طائف وارد شد و با مردم ثقيف صلح كرد، اين برادران اسلام آوردند و طلب باقى مانده از رباى خود رااز بنى مغيره درخواست كردند و براى رفع اختلاف خود نزد عتاب بن اسيد كارگزار رسول خدا در مكه رفتند. عتاب قضيه را براى پيامبر نوشت وخداوند در پاسخ به آنان،آيه مزبور را نازل كرد.

در شان نزول آيه مزبور نيز گفته اند: عباس و خالد بن وليد در زمان جاهليت با هم شريك بودند و معاملات ربوى با فرزندان عمروبن عمير از قبيله ثقيف داشتند و پس ازاسلام باقى مانده رباهاى قبلى را از ايشان مطالبه مى كردند كه آيه مذكور در اين مورد نازل شده است. [15]

ط) همه مفسران در تفسير آيه مسجد ضرار از سوره توبه، گفته اند: منظور از «مَن» در آيه « وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ...» ابوعامر راهب است كه قبل ازآن بارسول خدا به محاربه و كارزار برخاست و در برانگيختن احزاب بر ضد پيامبر نقش زيادى داشت. ابوعامر پس از فتح مكه به طائف گريخت و پس از فتح طائف و اسلام آوردن اهل آن، به روم گريخت و نصرانى شد.

ابو عامر با نوشتن نامه اى به منافقان، از آنها خواست كه به ساختن مسجد برخيزند و براى جنگ و قيام بر ضد پيامبر، خود را آماده كنند واز سوي ديگر خود نيز نزد قيصر پادشاه روم رفت تا او را به جنگ عليه مدينه و بيرون راندن پيامبر(ص) از اين شهر، تشويق و ترغيب كند.[16]

در تفسير آيه مورد بحث (آيه محاربه) مفسران در شان نزول آن و به عبارت ديگر، در تشخيص حادثه اى كه سبب نازل شدن اين آيه شده است، اختلاف كرده و سه احتمال ذكر كرده اند:

1) اين آيه در باره اهل كتاب نازل شده كه پيمان شكستند و به فساد و تباهى در زمين پرداختند. ابن جرير طبرى (در تفسير كبير) اين مطلب را از ابن عباس آورده است.اگر چه طبرى از ضحاك در برخى از نصوص روايت [17]كرده است كه اين قوم راهزنى هم مى كردند.

2) ابو داود و نسايى از قول ابن عباس، و طبرى از قول حسن بصرى وعكرمه گفته اند: اين آيه در باره عموم مشركان نازل شده است و شامل مسلمانان نمى شود.[18]

3) بيشتر مفسران گفته اند كه اين آيه درباره قومى تازه مسلمان نازل شده كه بر شتران جمع آورى شده از زكات يورش بردند و ساربانان را كشتند و شتران را به تاراج بردند. فقها نيز اين قول را برگزيدند.

ظاهر همه احتمالات مزبور نشان مى دهد كه مخالفت و عصيان همراه با استفاده از زور درمفهوم محاربه اخذ شده است به استثناى روايت طبرى از ابن عباس كه مطلق است و شامل غير كارزار نيز مى شود زيرا پيمان شكنى و فساد در زمين با قتال و كارزار و به كار بردن اسلحه و زور ملازم نيست، بلكه با عصيان و محاربه معنوى هم تحقق مى يابد. ما اين مطلب را به روشنى در دومين ركن از اركان محاربه بيان خواهيم كرد. اگر چه احتمال دارد كه مراد اين روايت اشاره به فعاليت ها و اقدامات يهوديان درمحاربه با پيامبر(ص) باشد.

در مقابل آن همه نصوص و فتاوا كه بر بودن عنصر «زور و نيروى مادى» در محاربه تاكيد دارد علاوه بر مدلول لغوى ماده «محاربه» كه ذكر آن گذشت، نمى توان به روايت طبرى اعتماد كرد.

چكيده استنادات درباره ادعاى اطلاق آيه مورد بحث، به گونه اى كه مطلق خصومت و منازعه معنوى با خدا و رسولش را شامل شود، عبارت است از:

الف) بنابرآنچه از لسان العرب در تفسير جمله «فلان محارب لي» ذكر كرديم يعنى، «فلانى دشمن محارب من است هر چند محاربه اى در كار نباشد» مفهوم «محاربه» درلغت،گاه در مجرد «خصومت» به كار مى رود و اين معنا اگر چه مجازى است، اما در زبان عربى استعمال شده است. و مى دانيم كه در قرآن كريم، استعمالات مجازى، فراوان يافت مى شود. بنابراين، احتمال دارد كه مراد قرآن، معناى مجازى آن باشد و شايد مناسب ترين معنا باشد.

ب) گفته شد كه برخى چون ابن منظور محاربه مذكور در آيه را بر مجرد معصيت و نا فرمانى حمل كرده اند و فاضل جواد در تفسير خود در تاييد همين معنا گفته است:احتمال دارد محاربه با خدا و رسولش مراد باشد به اين اعتبار كه به نهى خدا و رسول ازمحاربه، گوش ندادند و گويى عدم اطاعت از نهى خدا و رسول، نوعى محاربه ورويارويى با آنها تلقى شده است.

از ديگر سو، چون عنوان محاربه در عرف، برمجرد معصيت و نافرمانى صدق نمى كند با اين توجيه كه گاه بروز اين عمل ناشى از ضعف و جهالت و نادانى است و درحقيقت مرتكب شونده، تمرد و نافرمانى يا دشمنى و خصومت با خدا را قصد نكرده است پس مراد از خصومت با خداى متعال بايد به گونه اى باشد كه بر اصرار يا تمرد واستمرار دلالت كند مانند آن كه عصيان تكرار شود يا با نپذيرفتن حكم شرع يا نپذيرفتن فرمان پيامبر يا امام همراه باشد.

ج) در روايتى از ابن عباس با قطع نظر از صحت يا سقم آن محاربه، مصداق نقض عهد و پيمان شكنى تفسير شده است.بنابراين مى توان با استفاده از روايت مزبور،محاربه را بر چنين مصداقى تطبيق داد و مفهوم آن را شامل چنين مصداقى دانست.

ليكن نكات مزبور به تنهايى براى برگرداندن مفهوم محاربه از معناى لغوى و حقيقى آن به معنايى ديگر كافى نيست. به ويژه اين كه در تفسير آيات گذشته ذكر شد كه اين ماده در مواردى استعمال شده است كه عصيان و نافرمانى همراه با توسل به زور (مبارزه مسلحانه) باشد.

 

3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه فقيهان اماميه

شيخ مفيد: هنگامى كه اهل دغاره در سرزمين اسلام سلاح كشيده و اموال مردم را تصاحب كنند، امام درمورد آنها مخير است كه آنها را با شمشير به قتل برساند، يا به دارشان بكشد تا بميرند و يا دست و پاى آنها را در خلاف جهت يكديگر قطع كند، يا آنها را از شهر به مكان ديگر تبعيد كند و كسى را مامور كند تا در هيچ مكانى مستقر نشوند، مگر اينكه آنها را از آنجا به مكانى ديگر تبعيد كنند تا زمانى كه آثار توبه و اصلاح در آنها نمايان شود. اما اگر شمشير كشيده و كسى را كشته باشند، كشتن آنان در هر حال واجب است، چه با شمشير، چه با دار زدن، تا اينكه بميرند و نبايد آنها را بر روى زمين زنده گذارد.[19]

«دغاره» به معناى ربودن است.در روايت است: «لاقطع في الدغارة المعلنة»، يعنى در ربودن ظاهر و آشكار حد قطع جارى نمى شود.

به هر حال شيخ مفيد در مورد دزدانى كه آشكارا دزدى مى كنند هنگامى كه دزدى آنها همراه با كشيدن سلاح باشد، مى فرمايد: «امام در مورد آنها در بين حدود چهارگانه اى كه در آيه شريفه آمده مخيراست» [20]، گويا وى محارب را به كسى كه براى ترساندن مردم و ربودن اموال آنها شمشير كشيده، تفسير كرده است.

حقيقت آن است كه از كلام شيخ مفيد بيش از اين استفاده نمى شود كه حكم آيه در مورد اهل «دغاره» جارى مى شود و كلام او دلالت ندارد كه عنوان «محارب» مختص به اين گروه است. لذا منافاتى ندارد كه «محارب» داراى معنايى كلى باشد كه هم شامل اهل دغاره شود و هم كسانى را كه در مقابل حكومت اسلامى قيام مسلحانه نموده اند در بر گيرد.

شيخ طوسي: ايشان به نقل اقوالى در معناى آيه پرداخته که عده اى گفته اند: مراد، اهل ذمه اى است كه نقض عهد كرده و به سرزمين دشمن بپيوندند و با مسلمانان جنگ كنند. عده اى ديگر گفته اند: مراد از آيه، مرتدين از اسلام است كه وقتى امام به آنها دست يابد، چنين مجازاتى را در مورد آنها اجرا مى كند. جميع فقها نيز گفته اند كه مراد از آيه «قطاع الطريق» است و او كسى است كه شمشير كشيده، راه ها را به قصد راهزنى نا امن مى كند.

سپس مى فرمايد:بنابر روايت اصحاب ما، مراد از آيه هر كسى است كه شمشير بكشد و مردم را بترساند، در خشكى يا دريا، درآبادى يا صحرا. نيز روايت شده كه «دزد» نيز محارب است و در برخى روايات ديگر آمده است كه مراد از آيه راهزنان هستند، چنانچه فقها نيز آن را گفته اند.[21]كلام ايشان ظهور در اين دارد كه براساس مشهور روايات عنوان و حكم محارب در آيه شريفه، مختص كسى است كه براى ترساندن مردم شمشير بكشد، و بنابر برخى از روايات، اختصاص به قطاع الطريق دارد و همچنين سارق مسلح نيز بدان ملحق شده است.همچنين شيخ طوسى در باب قطاع الطريق از كتاب خلاف گفته است:
مساله 1: محارب مذكور در آيه محاربه همان راهزنانى هستند كه سلاح بركشيده و راه را نا امن نموده اند.

همچنين وى در كتاب نهايه، ديدگاه خود در خلاف را برداشت از برخى روايات دانسته است. وى در باب حد محارب و نباش ومختلس گفته است:محارب كسى است كه سلاح بكشد و از اهل ريبه باشد، در شهر يا خارج آن در سرزمين شرك يا در سرزمين اسلام، شب يا روز، پس در هر زمانى كه اين كار را انجام دهد، او را «محارب» گويند و اگر كسى رابكشد و مال او را هم نبرد در هر حال سزايش قتل است.

در ادامه، نوع حد «محارب» را به حسب نوع جنايتى كه مرتكب شده به تفصيل بيان كرده و سپس مى گويد:
دزد نيز محارب است، پس اگر به كسى دزد بزند، جايز است كه با او بستيزد و از خود دفاع كند...
اگر گروهى راهزنى كنند و اقرار به اين عمل نمايند، حكمشان همان است كه بيان كرديم و در صورتى كه اقرار نكنند، ولى بينه برآن اقامه شود نيز حكمشان همان است. [22]

روشن است كه وى در اين كتاب نيز همان تفسير خود در مبسوط در مورد محارب را پذيرفته و راهزنان را محكوم به حكم محارب يا از مصاديق آن دانسته است.همو در تفسير تبيان، در ذيل آيه محاربه چنين نگاشته است:
محارب از نظر ما كسى است كه سلاح بكشد و راه را نا امن كند، حال چه در شهر اين عمل را انجام دهد و چه در خارج شهر. «دزد» نيز محارب است، چه در شهر و چه در غير شهر. اوزاعى و مالك و ليث ابن سعد و ابن لهيعة و شافعى و طبرى نيز با اين نظر موافقند. گروهى نيز گفته اند كه محارب، راهزن در خارج شهر است. ابوحنيفه و اصحابش از طرفداران اين نظرند و از عطاء خراسانى نيز اين نظريه نقل شده است. و معناى «يحاربون الله» جنگ با خدا، جنگ با اولياء خدا و رسول خدا است. «و يسعون فى الارض فسادا» همان سلاح كشيدن و ايجاد نا امنى در راه است، و مجازاتشان به اندازه استحقاق آنهاست. [23]

ملاحظه مي شود كه وى در اينجا محارب را مانند كتاب خلاف به معناى كسى كه شمشير بكشد به قصد ناامن كردن راه، دانسته. بنابر اين ديدگاه شيخ در مبسوط همانند نهايه است و در خلاف با تبيان همانند است.

ابن براج : محارب کسي است كه از «اهل ريبه»[24] باشد و سلاح بكشد، درخشكى يا دريا، در شهر يا غير آن، در سرزمين اسلام يا در سرزمين شرك، شب باشد يا روز.[25]

ظاهر كلام وى حاكى از آن است كه بر صرف كشيدن سلاح، اگر چه براى ترساندن مردم نباشد، عنوان محارب صادق است، مگر اينكه گفته شود: جمله «من كان من اهل الريبة» در صدر كلام وى، بر اين قيددلالت دارد كه سلاح كشيدن بايد به منظور ترساندن مردم باشد.

ابن حمزه: ايشان در فصل بيان حكم محارب گفته است: محارب كسى است كه سلاح آشكار كند، زن باشد يا مرد، در هرزمان و هر مكان كه باشد تفاوت نمى كند و اين از سه حال خارج نيست: قبل از چيره شدن بر او توبه كند، پس از چيره شدن توبه كند، نه توبه كند و نه به او دست يابند. [26]

ايشان نيز محارب را به كسى تفسير كرده كه سلاح كشيده و آن را مقيد به انگيزه ترساندن مردم، يا نا امن كردن راهها نكرده است. لذا بنابر تفسير ابن حمزه شامل صورتى كه شخص به منظور قيام بر ضدحكومت اسلامى سلاح كشيده نيز مى شود. تقسيم او نيز شاهدى است بر اين كه اين تفسير او ناظر به آيه بوده است، چرا كه در ذيل آيه آمده است: « إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ...».[27]

ابو صلاح حلبى: برنامه هاى مربوط به جهاد دو گونه است: يكى احكام حرب و محاربين و ديگرى تقسيم غنائم.

سپس انواع كسانى را كه سلطان با آنها به جنگ بر مى خيزد، ذكر نموده، مى نويسد:

اگر از دسته محاربين باشند و آنها كسانى هستند كه به قصد راهزنى و نا امن كردن راهها و كوشش براى فساد در زمين، از «دارالامن» بيرون آمده باشند زمامدار مسلمين يا هر كسى كه صلاحيت داشته باشد بايدآنها را به بازگشت به «دارالامن» دعوت كند و آنها را بترساند كه در صورت محاربه، حكم خداوند را در مورد آنها اجرا خواهد كرد. پس اگرتوبه كرده و سلاح را بر زمين گذاشتند و به دارالامن بازگشتند نمى توان آنها را مجازات كرد و الا بايد قواى اسلام يعنى هركس كه توانايى جنگ داشته باشد به آنها حمله كند و زمانى كه برآنها چيره گشت، خونشان هدر است و كشتگان مسلمانان به دست آنها شهيد محسوب مى شوند.

اما محاربان اسير، اگر در هنگام محاربه فقط مرتكب قتل شده اند و مال كسى را نگرفته اند، حاكم اسلامى بايد آنها را بكشد. اگر علاوه بر قتل، مرتكب غارت اموال نيز شده اند، حاكم بايد آنها را پس از كشتن به دار نيز بياويزد. و اگر فقط غارت كرده بودند، حاكم بايد يك دست و يك پای آنها را از چپ و راست قطع كند. و اگر نه مرتكب قتل شده و نه غارت كرده باشند، بايد آنها را زندانى يا به شهر ديگر تبعيد نمايد تامؤمن شوند و يا اگر صلاح بداند از آنها درگذرد. [28]

طبرسى: در ذيل آيه شريفه محاربه بيان مى كند كه در شان نزول آيه اختلاف است و چهار نظريه را از اهل سنت نقل مى كند كه چهارمين آن چنين است كه:آيه در مورد راهزنان نازل شده، اين نظر از بيشتر مفسرين نقل گرديده و اكثريت فقها نيز برآنند.سپس در معناى آيه مى گويد:«انما جزآء الذين يحاربون الله... مائده، آيه 33» يعنى با اولياء خداوند مى جنگند مانند آيه «يؤذون الله و رسوله» يعنى با پيامبر جنگ مى كنند و سعى در فساد بر روى زمين دارند. از اهل بيت(ع) روايت شده كه محارب هر كسى است كه سلاح كشيده و راه را نا امن كرده است، چه در شهر، چه در خارج شهر، چرا كه دزد محارب در شهر باشد يا خارج آن تفاوتى نمى كند. [29]

سيد ابوالمكارم: هركافرى كه به مخالفت با اسلام برخيزد و هركس عليه امام عادل شورش كند و اظهار مخالفت كند و از اطاعت امام سرپيچى نمايد، يا قصد تصاحب اموال مسلمانان يا كسانى كه اموالشان محترم است مانند اهل ذمه را داشته باشد و سلاح بركشد، در خشكى يا دريا، در سفر يا حضر، جهاد با او واجب است و هيچ مخالفى در اين زمينه وجود ندارد.

پس از ذكر احكام اسيران كفار و اهل بغى مى گويد:اسيران محارب اگر كسى را كشته باشند ولى مالى را نبرده باشند، كشته مى شوند. و اگر علاوه بر قتل، مالى را نيز برده باشند، بعد از كشته شدن، به دار آويخته مى شوند. و اگر تنها دست به غارت اموال زده باشند، دست و پاى آنها در جهت مخالف قطع مى شود و اگر كسى را نكشته و مالى را نبرده اند، حبس مى شوند و يا از شهرى به شهر ديگر تبعيد مى شوند به اجماع اماميه. [30]

وى نيز اگر چه در سرآغاز سخنش تنها به مساله وجوب جهاد با كفار و ياغيان و كسانى كه براى غصب اموال محترم دست به سلاح برده اند، اشاره كرده و عنوان «محارب» و تفسير آن را مورد تعرض قرار نداده است، ولى از تعبير وى در ادامه مطلب از خصوص كسانى كه شمشير كشيده اند به «محارب» به قرينه مجازاتى كه براى آنان ذكر كرده، معلوم مى شود مراد وى تفسير محارب در آيه شريفه بوده و آن را به كسانى كه براى اخذ اموال سلاح به دست گرفته اند تفسير كرده است.

ابوالحسن حلبى: تمام كسانى كه اظهار كفر و مخالفت با اسلام نمايند، از همه دستجات كفار، در صورت فراهم شدن همه شروط مذكور، جهاد با آنها واجب است. و كسانى كه از اطاعت امام عادل بيرون رفته، يا به جنگ با اوپرداخته، يا عليه او شورش نموده، يا سلاح آشكار كرده اند در سفر يا حضر، در خشكى يا دريا يا به اموال مسلمانان يا اهل ذمه تجاوز نموده باشند، همين حكم را دارند... فساد كنندگان در زمين، مانند راهزنان و غارتگران اموال مردم، اگر كسى را بكشند، كشته مى شوند. اگر علاوه بر قتل مال مردم را نيز برده باشند، بعد ازقتل به دار مجازات آويخته مى شوند. اگر فقط اموال مردم رابرده باشند، دست و پاى آنها از جهت مخالف قطع مى شود. و اگر جز ترساندن مردم، جرمى را مرتكب نشده باشند، از شهرى به شهر ديگر تبعيد شده و زندان مى شوند تا زمانى كه توبه كنند يا بميرند. [31]

در صدر كلام او هيچ شاهدى بر اينكه در صدد تفسير آيه است، نمى باشد، اما تعبير او در ذيل كلامش از كسانى كه سلاح مى كشند به «محاربين» به قرينه مجازاتى كه براى آنها ذكر مى كند، شاهد محكمى است كه نشان مى دهد كه منظور او تفسير محارب مذكور در آيه است.

ابن ادريس: خداوند متعال فرموده: «انما جزآء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا... مائده، آيه 33» در اينكه مقصود از اين آيه راهزنان هستند، هيچ اختلافى ميان فقها نيست و نزد ما مرادكسى است كه براى ترساندن مردم سلاح بكشد، در خشكى باشد يا دريا، در شهر باشد يا در بيابان و صحرا. [32]

بدين ترتيب ابن ادريس نيز ملاك محارب بودن را كشيدن سلاح براى ترساندن مردم دانسته، اگر چه براى غصب اموال يا راهزنى نباشد. اطلاق كلام وى به قرينه اينكه قائل به تخيير امام بين اين چهار حد است،تقويت مى شود، ليكن در باب جهاد سرائر، بخش «قتال اهل البغي و المحاربين» گفته است:
محارب كسى است كه قصد گرفتن مال ديگرى را داشته باشد و به اين منظور سلاح بكشد، در خشكى باشد يا دريا، در حضر يا در سفر، در هر كجا اين اتفاق افتد انسان مى تواند در برابر او از جان و مال خود، دفاع نمايد. [33]

وى در مفهوم محارب، كشيدن سلاح به منظور گرفتن مال غير را لحاظ كرده است، نهايت اينكه در مفهوم محارب، راهزنى را اعتبار نكرده اما انگيزه ربودن مال ديگران را در آن لحاظ كرده است.

محقق حلى: محارب كسى است كه به منظور ترساندن مردم سلاح كشيده است، در خشكى يا دريا، شب يا روز، در شهر يا جاى ديگر. [34] ايشان در مختصر النافع نيز گفته است: محارب كسى است كه به منظور ترساندن رهگذران سلاح بكشد، درخشكى يا دريا، شب يا روز، اگرچه بنابر قول اشبه به واقع اهل چنين كارى نباشد.[35]

عبارت دو شارح مختصر النافع، در مهذب و رياض المسائل نيز حاكى از آن است كه سخن محقق را پذيرفته اند. بنابر اين تفسير محقق در دو كتاب[36] نزديك به هم است و تنها اختلاف در اين است كه دركتاب مختصر النافع به جاى «سابله» كلمه «ناس» ذكر شده است و روشن است كه دايره مفهوم «ناس»(مردم) از «سابله»(رهگذر) وسيع تر بوده و جايگزين نمودن «سابله» به جاى آن در كتاب مختصر النافع موجب مى شود كه مفهوم محارب مختص به امثال راهزنان شود، فتامل.

علامه: محارب به كسى گويند كه براى ترساندن مردم سلاح بكشد، در خشكى يا دريا، شب يا روز، شهر يا غير آن. و شرط نيست كه مرد باشد.[37] فخر المحققين[38] و فاضل هندى[39] نيز در شرح اين كتاب، اين تعريف را پذيرفته اند.ايشان در كتاب ارشاد، بخش حدود، مقصد هفتم، در مورد محارب مى گويد: او كسى است كه براى ترساندن مردم سلاح بكشد، درخشكى يا دريا، شب يا روز، در شهر يا غير آن، مرد باشد يا زن. و اگر در شهرش مالى را به زور از كسى بگيرد، محارب است.[40] مقدس اردبيلى: در مجمع الفائدة و البرهان تعريف او را پذيرفته است.

شهيد اول: محارب كسى است كه براى ترساندن سلاح بكشد، در شهر يا غير آن، شب يا روز، اگر چه زن باشد، به شرطى كه از تبهكاران باشد و لو گمان آن برود.[41]

صاحب جواهر: كلمات وی در شرح عبارت محقق ظهور در پذيرش تعريف شرايع دارد، بلكه ظاهر كلام وى حاكى از اين است كه اين تعريف مورد اجماع فقها است.[42]

اين بود گزيده اى از كلمات اصحاب در تفسير كلمه محارب. از اين سخنان به دست مى آيد كه همگى بر اين معنى متفق اند كه محارب كسى است كه سلاح بكشد، اما بيشتر فقها كشيدن سلاح را مقيد نموده اند به مجرد ترساندن مردم، چنانكه در مبسوط و نهايه و مهذب ابن براج و حدود سرائر و شرايع و مختصرالنافع و قواعد و ارشاد و دروس آمده است.

برخى ديگر نيز كشيدن سلاح را مقيد به قصد ترساندن مردم براى گرفتن اموال و راهزنى كرده اند، چنانكه در خلاف و تبيان و كافى ابو الصلاح و مجمع البيان اينطور است.

برخى نيز محاربه را تنها به سلاح كشيدن تفسير كرده، مانند ابن حمزه در الوسيله و بعضى از فقها نيز سلاح كشيدن براى گرفتن اموال مردم را محاربه دانسته اند، چنانكه در غنيه و اشارة السبق و جهاد سرائر اين تفسير ذكر شده است.

شايد هريك از دو تفسير اخير به يكى از دو تعريف بالا بازگردد، چرا كه سلاح كشيدن، غالبا همراه با ترساندن طرف مقابل است.

امام خمينی: محارب كسى است كه سلاح از نيام بركشد، يا آن را تجهيز كند، به منظور ترساندن مردم و به قصد فساد در زمين، در خشكى باشد يا دريا، در شهر باشد يا خارج از آن، شب باشد يا روز. [43]

آيت الله خويى: پانزدهم: محاربه: هركس به منظور ترساندن مردم سلاح بكشد، تبعيد مى شود. و هركس سلاح بكشد و بزند، ابتدا قصاص مى شود و سپس تبعيد مى گردد .... [44]

قراردادن كلمه «محاربه» در عنوان بحث و پس از آن، آوردن جمله «من شهر السلاح لاخافة الناس»، ظهور در اين دارد كه وى محاربه را چيزى بيش از سلاح كشيدن، براى ترساندن مردم نمى داند.

 

4-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اهل سنت

 

اکثر علماي اهل سنت محاربه را منحصر به قطاع الطريق دانسته اند و قبلا اشاره شد که ابو حنيفه،عبدالقادر و بعضي ديگر از علماي اهل سنت اين معني را براي محاربه قائلند؛ اما مالک مي گويد: ( الحرابه هي اشهارالسلاح و قطع السبيل خارج السکن او داخله ) [45] شافعي نيز فرقي بين منازل و طرق وبيابان و دهات قائل نشده است و حکم همه را يکسان دانسته اند .[46]ابوحنيفه مي گويد : (محارب و کسي که احکام قطع طريق بر او جاري مي شود عبارت است از کسي که در صحرا يا بيابان حمل سلاح کند ، اما اگر حمل سلاح در شهرباشد قاطع نيست ) .[47]و در انطباق حکم محاربه براي مباشروغير مباشر، ابو حنفيه تفاوتي قائل نمي باشد که صاحب جواهر آن را رد مي کند به دليل اينکه وصف محارب بودن براي غير مباشر حاصل نمي شود .

البته نظراکثر علماي اهل سنت اين است که غير مباشرين نيز در حکم مباشرمي باشند و به عبارتي حکم محارب را به طليع و ردء بار مي کنند که در اين نظر مالک واحمد نيزبا ابوحنيفه هم عقيده مي باشند اما درمقابل امام شافعي با اين اين نظر مخالف بوده و براي غيرمباشربه عنوان محارب اعتباري قائل نمي باشد.[48]

شايد دليل علماي عامه در داخل نمودن حکم طليع و ردء در محارب اين باشد که آنها فعل گروه را يک فعل واحد دانسته وآن را در حکم يک شخصيت حقوقي مي دانند و به منزله فعل واحد فرض مي کنند يعني از نظر عرف تمام افراد گروه اعم از مباشرو غيرمباشريکي هستند ومجموعه آنها يک گروه را تشکيل مي دهند که يک فعل را انجام مي دهند.

 

فصل دوم

ماهيت محاربه

2-1) مفاد آيه محاربه

1-1-2) بررسي عنوان محاربه

2-1-2) بررسی عنوان افساد در زمين

1-2-1-2) مراد از افساد در زمين

2-2) جمع ميان دو عنوان محارب ومفسد فى الارض

3-2) آيا افساد فی الارض به تنهايي، موضوع برای جواز حکم قتل ميباشد

4-2) بررسی روايات خاصه درباره موضوع حد محارب

5-2) بررسي عناصر دخيل در تحقق عنوان محاربه

1-5-2) بکار بردن سلاح

2-5-2) تحقق خارجی ترس و ارعاب

3-5-2) قصد قتل يا سرقت

4-5-2) عموميت متعلق محاربه

6-2) ديدگاه علمای اهل سنت در باب محارب

7-2) ديدگاه اهل سنت در باب حکم محارب

1-7-2) قائلان به حبس

2-7-2) قائلان به غير حبس

8-2) محارب در متون حديثی مذاهب اربعه

9-2) آرا برخی از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم

 

در تنقيح موضوع حد محارب سخن بسيار رفته است، آيا موضوع آن فقط كسى است كه براى ترساندن مردم سلاح كشيده باشد، يا هر كس به هر نحو حتى مثلا به صورت بغى، محارب با خدا و پيامبر باشد موضوع آن است؟ و يا به طور مطلق هر مفسد فى الارض حتى اگر افساد او به صورت جنگ و محاربه هم نباشد، موضوع اين حد است؟ پايه اين بحث بر استظهار از آيه مباركه و روايات مخصوص حد محارب، استوار است. آنچه در آيه و در روايات آمده، عنوان (محاربه با خدا و پيامبر) و عنوان (مفسد فى الارض) است، كدام يك از اين دو عنوان موضوع حد محارب است، عنوان (محارب) يا عنوان (مفسد فى الارض) يا مجموع هر دو، يا هر يك از آنها مستقلا بر اين پايه كه اين دو، يكى نباشند؟ براى روشن شدن مطلب، چند جهت را مورد بحث قرار مى دهيم:

 

2-1) مفاد آيه محاربه

در آيه، دو قيد آمده است: (محاربه خدا و رسول) و(افساد در ارض)، كه درباره هر يك بايد به بحث پرداخت.

1-1-2) بررسي عنوان محاربه

معناى حقيقى حرب هرچه باشد، اضافه شدن لفظ محاربه به (اللّه) و(الرسول) در آيه مباركه، قرينه اى است بر اينكه معناى حقيقى اين كلمه مراد نيست، زيرا محاربه به معناى حقيقى آن، با خدا ممكن نيست و با رسول اگرچه ممكن است اما قطعا در اين جا مراد نيست، زيرا خصوص كسانى كه با شخص پيامبر مى جنگيدند مقصود آيه نيست، چه در اين صورت آيه اختصاص داشت به زمان حيات پيامبر، در حالى كه كسانى كه با پيامبر مى جنگيدند فقط كافران زمان او بودند و چنانكه خواهد آمد، كافران زمان پيامبر قطعا از مدلول اين آيه بيرون هستند. بلكه نفس اضافه شدن لفظ محاربه به خدا و رسول باهم، خود قرينه اى است بر اينكه مراد از آن، معناى گسترده ترى از جنگ مستقيم و شخصى است و آن معنا يكى از اين دو امر است:

1 . مراد از محاربه همان گونه كه در لسان العرب آمده، هر گونه عصيان و مخالفت با حكم خدا و رسول است و ظاهر عبارت علامه طباطبائى در (تفسير الميزان[49]) نيز همين معنا را مى رساند. بر اين اساس، استعمال لفظ محاربه در مطلق عصيان و مخالفت، از قبيل مجاز در كلمه است.

2 . مراد از محاربه با خدا ورسول، محاربه با مسلمانان است ولى به منظور بزرگ جلوه دادن آن و توجه دادن به اهميت امت اسلامى و اينكه جنگ با امت اسلام به منزله جنگ با خدا و رسول است، لفظ محاربه در آيه، به خدا و رسول اضافه شده است. زيرا امت اسلام منتسب به خدا و پيامبر و تحت ولايت آنهاست. چنين معنايى به منزله مجاز در اسناد است. فاضل مقداد در تفسير خود، همين معنا را برگزيده است[50].

ظاهرا، احتمال دوم متعين است، زيرا عنوان (حرب) در آيه به كار رفته است و مقتضاى آن اين است كه اين كلمه به معناى خود استعمال شده باشد و الغاى معناى اصلى آن، وجهى ندارد. علاوه بر اين، پذيرفتن مجاز اسنادى در اين جا روان تر و رساتر است، زيرا منتسب كردن امت اسلام به خدا و رسول و محاربه با آن را محاربه با خدا و رسول دانستن، بيانگر نكته عرفى روشن و رسايى است. بر خلاف احتمال اول و استعمال لفظ محاربه در مطلق معصيت و مخالفت با امر و نهى شارع.

بر اين اساس، بايد پذيرفت كه هر گونه محاربه اى با مسلمانان در اين معناى مجازى لحاظ شده است. محاربه انواع گوناگونى دارد، گاهى كافران با مسلمانان مى جنگند و گاهى گروهى از خود مسلمانان عليه حكومت اسلامى قيام مى كنند و با آن مى جنگند، و گاهى گروهى از مسلمانان به قصد ايجاد ناامنى و ارعاب و غارت و خون ريزى، با گروهى ديگر از ايشان به جنگ مى پردازند. هر قسم از اين محاربه ها را مى توان مجازا محاربه با خدا و رسول به شمار آورد و در نتيجه مصداق آيه كريمه دانست، اما با توجه به قراين متعدد، بدون شك محاربه كافران با مسلمانان، مراد آيه نيست. روشن ترين اين قرينه ها، استثنايى است كه در آيه بعد آمده است (إلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبلِ أن تَقدِرُوا عَلَيهِم[51]) ظاهر اين آيه آن است كه مراد از توبه، توبه از محاربه است نه توبه از شرك، و اين خود قرينه اى است بر آنكه اين محاربان از مسلمانان هستند و به مجرد اينكه قبل از پيروزى بر آنها، دست از محاربه بردارند و توبه كنند، ساير احكام مسلمانى در مورد آنان اجرا مى شود -چنانچه در ديگر حدود الهى نيز اين چنين است اما اگر محاربان از كافران باشند و جنگ با آنها به سبب كفرشان باشد، در صورتى عفو شامل حال آنها مى شود كه در حصن اسلام در آيند و صرف دست از جنگ كشيدن كافى نيست. بلكه اساسا تعبير (توبه) كه در آيه آمده است به خودى خود شاهد بر آن است كه منظور آيه، محاربان مسلمان است نه كافر، چرا كه توبه براى مسلمان است نه براى كافر، كافر ايمان مى آورد و داخل حوزه اسلام مى شود و براى اين حالت، تعبير توبه به كار نمى رود.

در هر صورت، ترديدى نيست كه آيه محاربه، شامل محاربه كافرانى كه از روى كفر با مسلمانان مى جنگندند نمى شود.

بلى اگر كافرى به قصد ارعاب و غارت با مسلمانان بجنگد، مشمول آيه محاربه مى شود، ولى مصداق قسم سوم از اقسام محاربه خواهد بود. مقصود بيان اين نكته است كه محاربه اى كه به خاطر اسلام و كفر، يا به قصد سرنگون كردن حكومت اسلامى، ميان كافران و مسلمانان در مى گيرد، قطعا مشمول آيه نيست. پس مراد از محاربه در آيه، يا قسم دوم از محاربه است يعنى محاربه مسلمانانى كه از روى بغى و سركشى عليه حكومت اسلامى شورش كرده اند كه همان محاربه با امام و حاكم اسلامى است، يا قسم سوم از محاربه است يعنى محاربه به صورت ارعاب و تجاوز به مال و جان مسلمانان.

برخى گفته اند:از ظاهر آيه چنين بر مى آيد كه موضوع احكامى كه در آيه بيان شده است، خصوص مسلمانانى است كه در مقابل دولت اسلامى به قيام مسلحانه برخيزند و شامل كسى كه به قصد ارعاب مردم و گرفتن اموال آنها، دست به اسلحه مى برد و كسى كه گناهان كبيره انجام مى دهد، نمى شود. زيرا كسى كه در مقابل دولتى بايستد كه پيامبر بنيان گذار آن بوده است حقيقتا محارب با پيامبر است، اما كسى كه با گروهى از مسلمانان به قصد گرفتن اموال آنها محاربه كند، حقيقتا محارب با پيامبر شمرده نمى شود. بلى اگر دليل خاصى وجود داشته باشد كه چنين محاربى را نيز محارب با پيامبر بشمرد، آن را مى پذيريم، البته در اين صورت چنين محاربى، از مصاديق ادعايى موضوع آيه است، يعنى مى توان ادعا كرد كسى كه به قصد برهم زدن امنيت و آرامشى كه دولت اسلامى ايجاد كرده است، دست به سلاح ببرد، همانند كسى است كه مستقيما به جنگ با دولت برخاسته باشد. اما بايد دانست كه گسترش دايره عموم به نحوى كه شامل مصاديق ادعايى نيز شود، خلاف ظاهر است و نمى توان آنرا پذيرفت مگر اينكه دليلى و قرينه اى در كار باشد و در اين آيه چنين قرينه اى وجود ندارد. اگر ما باشيم و نفس آيه محاربه، آيه موارد ارعاب مسلحانه را در بر نمى گيرد.[52]

بر اين سخن اشكالاتى وارد است:

اولا، چنانكه پيش از اين اشاره كرديم، اضافه محاربه به خدا و رسول حتى در مورد بغى و قيام عليه حكومت اسلامى، از نوع اضافه حقيقه نيست. به صرف اينكه نخستين بنيان گذار دولت اسلامى شخص پيامبر(ص) بوده است نمى توان گفت كه اگر كسى امروز هم عليه دولت اسلامى قيام كند، حقيقتا محارب با پيامبر است. در اينجا محاربه حقيقى با پيامبر صدق نمى كند. پس چاره اى نيست جز اينكه به (مجاز) متوسل شد، مجاز در اسناد يا مجاز در كلمه، و در هر دو فرض همان گونه كه محاربه مجازى در مورد قيام و محاربه با دولت اسلامى صدق مى كند، در مورد محاربه با مسلمانان و ارعاب و سلب امنيت آنها نيز صدق مى كند، چرا كه امت اسلامى نيز از دست آوردهاى پيامبر بوده و تحت ولايت اوست.

ثانيا، در روايات شيعه و سنى و در تفسير و تاريخ، ثابت شده است كه شان نزول آيه مباركه، ماجراى (عرنيين) يا قومى از بنى ضبه بوده است كه بيمار بودند و نزد پيامبر(ص) آورند، پيامبر بدانها فرمود: نزد ما بمانيد و چون سلامت خود را باز يافتيد، شما را به سريه اى مى فرستم. ايشان گفتند ما را از مدينه به جايى ديگر بفرست، پيامبر ايشان را به محل نگهدارى شترهاى زكاتى فرستاد تا از ادرار شترها براى مداوا و از شير آنها براى خوراك خود استفاده كنند. چون شفا يافتند و قوت گرفتند، سه نفر از نگهبانان شترها را كشتند. اين خبر به پيامبر رسيد و او على(ع) را از پى آنان فرستاد، آنها در بيابانى نزديك يمن سرگردان شدند و نمى توانستند از آن خارج شوند، على(ع) ايشان را اسير كرد و نزد پيامبر آورده. آن گاه اين آيه نازل شد: (إنَّمَا جَزَاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه...)[53].

اگر چه روايات شيعه و سنى و نيز سخنان تاريخ نويسان در تفصيل جزئيات و خصوصيات اين داستان مختلف است بعضى گروه مذكور را از بنى سليم شمردند و بعضى از عرينه (قومى در بجيله)، يا در بعضى روايات آمده است كه پيامبر آنها را به دار آويخت و دست و پايشان را قطع كرد و چشمانشان را نيز درآورد، زيرا آنان با نگهبانان شترها همين كار را كرده بودند، و برخى ديگر از روايات اهل سنت و روايات ما چنين رفتارى را تكذيب كرده و گفته اند كه پيامبر هرگز چشمى را درنياورد و فقط دست و پاى آنان را قطع كرد[54]. با اين همه، اصل اين داستان و نزول آيه در شان آن، شايد از مسلمات باشد و اينكه محاربه اين گروه، از نوع غارت اموال و قتل نگهبانان زكات بوده نه از نوع بغى و قيام عليه حكومت اسلامى، نيز از واضحات است. بر اين اساس جاى ترديد نيست كه آيه مباركه به قسم سوم از اقسام محاربه نظر دارد زيرا قدر متيقن در مورد آيه همين قسم سوم است.

ثالثا، اين نظر خلاف ظاهر روايات خاصه اى است كه در پى مى آيند. اين روايات كه به شرح و تفصيل موضوع آيه پرداخته اند فقط قسم سوم از اقسام محارب را ذكر كرده اند يعنى كسى كه به قصد ارعاب، سلاح كشيده باشد و درباره باغيان و سركشان عليه حكومت، سكوت كرده اند. با اين وصف چگونه ممكن است كه اين روايات را حمل كرد بر بيان مصداق ادعايى موضوع در حالى كه اصلا متعرض بيان مصداق حقيقى آن نشده اند، آيا مى توان اين گونه بيان را بيان عرفى دانست؟

بدين ترتيب روشن مى شود كه آنچه مورد نظر آيه مباركه است، همانا محاربه به صورت ارعاب و سلب امنيت از مردم است و در اين نكته هيچ ترديدى روا نيست، چنانكه تمامى فقيهان و مفسران نيز مراد آيه را همين گونه فهميده اند.[55]

 

[1] لوئيس معلوف،المنجد في اللغه ، ص 124

[2] محب الدين محمد مرتضي الحسيني الواسطي النجفي، تاج العروس ، ج 1 ، ص 3 و 4

[3] سيد علي اکبر قرشي ، قاموس قرآن ، ج 2 ، ص 114

[4] علامه ابن منظور، لسان العرب ، ج 1 ، ص 304

[5] سوره بقره ،آيه 279

[6] سوره مائده، آيه 33

[7] سوره مائده، آيه ‏33

[8] سوره بقره، آيه 278و279

[9] سوره مائده، آيه‏64

[10] سوره انفال، آيه 57و58

[11] سوره توبه، آيه‏107

[12] سوره محمد، آيه‏4

[13] سوره انفال، آيه‏56

[14] همان، آيه‏60

[15] شيخ طبرسی،مجمع البيان، ج‏1، ص‏392

[16] مجمع البيان، ج‏3، ص‏73، الدر المنثور، ج‏3، ص‏276، طبرى، ج‏1، ص‏19

[17] الدر المنثور، ج‏1، ص‏277، طبرى، ج‏6، ص‏133

[18] همان ماخذ

[19] شيخ مفيد، مقنعه، ص 804 و 805.

[20] شيخ مفيد، المقنعه، باب 8 از ابواب حد سرقت و خيانت و... ص 804

[21] شيخ طوسی،المبسوط، ج ‏8،ص47

[22] علامه حلی، النهاية و نكتها ج 3، ص334، 335

[23] شيخ طوسی، التبيان، ج 3، ص504

[24] اهل ريبه به معناى اهل شر و فساد

[25] ابن براج، المهذب، ج2 ،ص553

[26] ابن حمزه، الوسيله ،ص 206

[27] مائده، آيه ‏34

[28] ابوصلاح حلبی، الكافي في الفقه،ص 246 ،252

[29] شيخ طبرسی، مجمع البيان ، ج3 ، ص 188

[30] سيد ابوالمکارم، الجوامع الفقهيه، ص 584

[31] ابوالحسن حلبی،اشارة السبق ،ص 142،144

[32] ابن ادريس، السرائر، ج3، ص 505

[33] همان ، ج2 ، ص 19

[34] محقق حلی،شرائع الاسلام، ج 43، ص 958و 959

[35] محقق حلی، المختصر النافع، الفصل السادس فى المحارب، ص 226،

[36] شرايع و مختصر النافع.

[37] علامه حلی، قواعد الاحكام، ج‏3، حد المحارب، ص 568

[38] ابن علامه، ايضاح الفوائد، ج4 ، ص 532

[39] فاضل هندی،كشف اللثام، ج‏2، حد المحارب،حد430

[40] علامه حلی، ارشاد الاذهان،‏ ج2، ص 185

[41] شهيد اول، الدروس الشرعية، ج 2، ص 59

[42] شيخ محمد حسن نجفی،جواهر الكلام، ج 41، ص 564

[43] امام خمينی ، تحرير الوسيله ج2، ص 443

[44] سيد ابوالقاسم خويي، مبانى التكملة المنهاج، ج 1، ص 318

 

[45] احمدفتحي بهنسي، الجرائم في فقه الاسلامي به نقل از مالک، جزء 4 ، ص 275

[46] محمد علي صابوني، روائع البيان، جزء 1 ، ص 551 به نقل از امام شافعي

[47] همان ماخذ ، ص 551

[48] عبدالقادرعوده ، التشريع الجنائي، ج 2 ، ص 641

[49] سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان ، ج 5 ، ص 354

[50] کنز العرفان ، ج 2 ، ص 351

[51] مائده ،آيه 34

[52] محمد مومن، کلمات سديده ،ص 376

[53] شيخ محمدبن حسن حر عاملی ، وسايل الشيعه ،ج 18 ،ص 535

[54] ر. ک . علل الشرايع ،ج 2 ،ص 541 ،ح 18 / بحارالانوار ج 74 ،ص 203 ،ح 1 / سنن ابی داود ،ج 4 ،ص 131

[55] سيد محمود شاهرودی، محارب کيست، مجله فقه اهل بيت، شماره 3 ، ص 149


مبلغ واقعی 16,000 تومان    50% تخفیف    مبلغ قابل پرداخت 8,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 828

مطالب تصادفی

  • پروژه مرگبار
  • دانلود سوالات استخدامی آموزش و پرورش (به همراه پاسخ نامه کامل
  • مزایا و معایب استفاده از روش قالب لغزنده عمودی
  • مروری بر ریشه‌های مسئله‌ی فلسطین 30 ص
  • سمينار كارشناسي ارشد (عمران) 197 ص

خراسان جنوبی شهرستان قاینات

تمامی محصولات ما با قیمت بسیار مناسب در سایت قرار میگیرد.