تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

تمامی فایل ها با تخفیف ویژه در سایت قرار میگیرد. در ضمن برخی محصولات سایت در جمعه با تخفیف 80 درصدی ارائه میشود ...


دسته بندی سایت

پیوند ها

نظرسنجی سایت

بنظر شما دوستان گرامی چه مطالبی در سایت قرار داده شود ؟

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 29
  • بازدید دیروز : 129
  • بازدید کل : 423761

فلسفه مجازات در اسلام


فلسفه مجازات در اسلام

چكيده:

 

نويسنده در شماره نخست مقاله خود ابتدا به اين نكته مى پردازد كه درك درست از فلسفه مجازات ها در نظام جزايى، تاثير مهمى درشكل گيرى ساختار آن نظام و تعيين مجازات ها دارد. آنگاه به طرح مهم ترين نظريات دانشمندان غربى پيرامون فلسفه مجازات هاپرداخته و ضمن بيان اين نكته كه غالب اين ديدگاه ها تك بعدى است، نگاه همه جانبه اسلام در تشريع مجازات ها به ابعاد گوناگون حيات انسان را سبب برترى ديدگاه اسلام در فلسفه مجازات هامى داند. سپس به تشريح ديدگاه اسلام مى پردازد و به اين مسئله مبنايى تاكيد مى ورزد كه توجه اسلام به ابعاد اخروى حيات انسان،دريچه نوينى را در فلسفه مجازات ها مى گشايد و برپايه همين مبنامى توان گفت كه همه مجازات ها در اسلام برخاسته از رحمت الهى نسبت به مجرم و ساير انسان ها است. او سپس با استناد به روايات،آشكار مى سازد كه چگونه مجرمان با مجازات هاى دنيوى از عذاب اخروى رهايى مى يابند و بدين سان مجازات براى مجرم نيز جلوه گاه رحمت پروردگار مى گردد.

در عين حال از نظر اسلام، ابعاد فردى و اجتماعى در زندگى دنيوى انسان نيز در تشريع مجازات ها مورد توجه است و با مراجعه به آيات و روايات مى توان از تشفى خاطر بزه ديده و اصلاح و تربيت مجرم به عنوان ابعاد فردى و از اجراى عدالت، حفظ نظم اجتماع وجنبه هاى بازدارندگى مجازات ها به عنوان ابعاد اجتماعى مورد نظراسلام نام برد.

كليد واژگان: مجازات اسلامى، فلسفه مجازات، فلسفه احكام،كرامت انسانى، رحمت الهى، مجازات اخروى، حدود شرعى،قصاص، عدالت.

بر اساس معارف اسلامى، انسان از كرامت برخوردار است و اين امتياز او ناشى از برخوردارى او از اختيار، آزادى، علم و انديشه است. اين ويژگى ها به او امتياز بخشيده و موجب گشته تا انسان،تنها خليفه الهى بر روى زمين قرارگيرد ((206)) و مورد توجه وتكريم پروردگار واقع شود و بر ساير مخلوقات برترى و فضيلت يابد. ((207)) از آنجا كه به لحاظ منطقى، همه مجازات ها متضمن تحميل درد ورنج بر مجرم است و طبع انسانى آن را نپسنديده و در شرايط عادى آن را انتخاب نمى كند، معمولا اثرى ناخوشايند بر مجازات شونده دارد، لذا اين پرسش مطرح مى شود كه اگر انسان موجودى داراى كرامت است، چرا در اسلام به جاى باز پرورى مجرم، دست به مجازات و تنبيه او مى زنند؟ ((208))، زيرا اعمالى مانند شلاق زدن وحبس كردن، شخصيت و كرامت انسان را زير سؤال مى برد و اين درحالى است كه انسان مجرم به صرف ارتكاب جرم از انسانيت ساقط نمى گردد.

علاوه بر آنكه اين مجازات، موجب ايجادمحدوديت در اختيار و آزادى انسان كه از صفات و ويژگى هاى كرامت بخشى اوست مى گردد. قبل از بررسى اين پرسش ذكر چندنكته لازم است:

1 - بر خلاف بسيارى از ديدگاه هاى موجود در فلسفه مجازات كه بر حفظ كرامت مجرم استوار نيست - كه در صفحات بعدى ذكر مى گردد - در ديدگاه اسلام، مجازات مجرم نيز در فرايند نگاه انسانى به مجرم و از باب لطف و رحمت بر او به شمارمى آيد ((209)) و با كرامت انسانى او در تنافى نيست هر چند درپاره اى از موارد، رعايت مصالح عموم جامعه اقتضاهايى دارد كه در جاى خود به تفصيل طرح مى شود .

2- بحث فلسفه مجازات از اين روى حائز اهميت است كه چگونگى اجراى آن به ويژه در تعيين تعزيرات كه بسته به نظرقاضى است همواره بايد مد نظر قانونگذار باشد. اگر هر يك ازوجوه فلسفه مجازات در اسلام ثابت شد و يا از اهميت بيشترى برخوردار بود، مى بايست نوع و مقدار مجازات به گونه اى باشد كه تامين كننده فلسفه آن باشد، زيرا در غير اين صورت كارايى خود رااز دست مى دهد.

همانطور كه هرگاه در غرب هر يك از آرا موجود در فلسفه مجازات مطرح شد در تحول نظام قضايى و كيفيت مجازات اثرگذار بود، يكى از آثار مستقيم فلسفه مجازات، تاثير آن در شكل دهى اصول حاكم بر مجازات مى باشد كه در قسمت دوم مقاله ذكرمى شود.

4- در اين مقاله سعى شده تا بيشتر روى مطالبى بحث و تحقيق صورت گيرد كه كمتر مورد توجه واقع شده است و آن فلسفه مجازات در اسلام مى باشد. لذا مباحث مقدماتى و نظريات انديشمندان غربى و غير آن به صورت خلاصه و در حد نياز طرح مى گردد و از آنجا كه بحث فلسفه مجازات در كتب فقهى، بسيارمحدود مطرح شده است، سعى شده با يارى گرفتن از آيات وروايات و بيانات انديشمندان مسلمان به بررسى فلسفه مجازات ازديدگاه اسلام بپردازيم .

فلسفه دين و فلسفه احكام مجازات و كيفر، يكى از نهادهاى هر جامعه است كه مى توان ازفلسفه و حكمت هاى نهفته در آن سخن گفت. اما در اين جا مراد ازفلسفه به معناى عام آن كه بحث از هستى شناسى باشد، نيست،بلكه مراد، تامل نظرى و تحليل و كاوش عقلانى درباره يك پديده است كه در مجازات، بحث از مبانى و اهداف آن، صورت مى گيرد،همانگونه كه فلسفه دين به مثابه كوششى براى بررسى عقلانى دعاوى يك دين معين، تلقى مى شود و همواره از تعلق خاطر به يك دين خاص يا قسمتى از دين آغاز مى گردد، ولى در حقيقت هدف ازآن، داورى در باره آن دين خواهد بود. اين بررسى مى تواند خارج ازشرايط ى كه ما در آن به صراحت به دين بما هودين، دلبسته شده ايم به حساب آيد. ((210)) بحث از فلسفه احكام، يعنى كوششى عقلانى براى دستيابى وشناخت مصلحت و مفسده نوعيه اى كه زيربنا و اساس يك حكم شرعى است و رسيدن به اهدافى كه براى وضع اين قوانين در نظرگرفته شده است. لذا فلسفه احكام الزاما به معناى بررسى عقلانى جداى از شرع نيست، به خلاف فلسفه دين كه كوشش عقلانى برون دينى است. البته سخن از فلسفه احكام و فلسفه مجازات، بحثى درون دينى اما اعم از مباحث فقهى - به معناى تعيين وظيفه مكلف - خواهد بود. البته حائز توجه است كه هرچند كوششى عقلانى است اما ابزار و شواهدى كه عقل با كاوش و تامل در آنها به مقصود نائل مى شود، همواره از قضاياى مستقل عقلى نيست، بلكه عقل براى شناخت درست فلسفه احكام و مصون ماندن از آنچه شايد رهزن عقل گردد، از خود دين و بيانات وارد در آن كمك مى گيرد تا بتواند به فلسفه اى كه مد نظر شارع مقدس در تشريع اين حكم بوده، پى ببرد، همانگونه كه در روايات متعددى - مانند آنچه شيخ صدوق(ره) در كتاب علل الشرائع جمع آورى كرده است - به فلسفه و حكمت احكام اشاره شده است.

البته براى پى بردن به هدف واقعى قانونگذار - علاوه برتصريحات او - كوشش عقلانى با مطالعه تحليلى و نسبت سنجى ميان اجزاى مختلف نظام حقوقى نيز مفيد است .

شناخت اهداف كلى و كلان يك نظام حقوقى - كه در اديان الهى، سعادت ورستگارى انسان و جامعه است - و مطالعه در شيوه اجراى مجازات ها مانند اجراى علنى برخى از آنها و اختيار جلسه غيرعلنى توسط قاضى و كيفيت سقوط برخى از مجازات ها و تبديل قصاص به پرداخت ديه و سقوط كيفر يا تخفيف آن در اثر توبه مجرم نيز، انسان را در شناخت فلسفه و اهداف مجازات يارى مى كند.

فصل اول : ضرورت مجازات و فلسفه آن در اين فصل، بحث را از ضرورت مجازات آغاز كرده و در ادامه به فلسفه مجازات و بيان ديدگاه هاى مختلف مى پردازيم:

1- ضرورت مجازات در هر جامعه اى حقوق ويژه اى براى افراد آن در نظر مى گيرند،مانند حق حيات، حق آزادى، حق برخوردارى از امنيت، حق مالكيت و ده ها حقوق ديگر كه برپايى نظام آن اجتماع و حيات آن، منوط به رعايت آن حقوق است و اگر اجازه نقض اين حقوق داده شود، ديگر نظم و تعادل جامعه از دست رفته و حقوق فردى واجتماعى افراد پايمال مى شود. بر اين اساس در همه جوامع - حتى جوامع بدوى - براى حفظ نظم و ثبات جامعه، بر اجراى يك سلسله مقررات پافشارى مى كنند تا در پرتو اجراى آن، نظم وتعادل جامعه تامين شود. در اين راستا، مجازات مجرم توجيه پيدامى كند و مجازات او در راستاى ترجيح مصالح عاليه جامعه برمصلحت افراد است، زيرا انسان هاى ديگرى كه در جامعه زندگى مى كنند نيز داراى كرامت هستند و ما نمى توانيم به صرف حفظ كرامت يك فرد به او اجازه دهيم به دلخواه عمل كند و در اين ميان متعرض حق حيات، حق مالكيت، حق آزادى و سائر حقوق افرادشود كه خود از ويژگى هاى كرامت ساير انسان ها است. همان طوركه برخوردارى انسان از اختيار و قدرت انجام عمل از ويژگى هاى ممتاز اوست، اما انجام عمل از روى اختيار، انسان را در قبال آن مسئول مى سازد و بايد پاسخگوى اعمال خود باشد .

در حقوق جزا به منظور دفاع از نظم عمومى، منافع عمومى، حفظ ارزش ها و حمايت از افراد و حقوق آنان، واكنش هايى را در نظرمى گيرند و وظيفه اعمال مجازات ها را در مقابل كسانى كه به حقوق عمومى تعرض مى كنند بر عهده حكومت ها گذارده اند، پس از همين جا ضرورت مجازات مرتكبان جرم روشن مى شود . لذامى بينيم در حديث حنان بن سدير، امام باقر(ع) مى فرمايد : «حد يقام في الارض ازكى فيها من مطر اربعين ليلة وايامها»، ((211)) «حدى كه بر روى زمين اقامه مى شود، براى آن از باران چهل شبانه روزى مفيد تر است».

همان طور كه وجود آب براى ادامه حيات بر روى كره زمين لازم و ضرورى است، ضرورت اقامه حدود الهى نيز همينگونه مى باشد،بلكه مانند باران چهل شبانه روز است كه موجب سيراب شدن زمين و جانداران موجود در آن و رشد گياهان مى شود. همين مضمون در چند روايت ديگر نيز از پيامبر اسلام(ص) ذكر شده است . ((212)) ابوبصير به واسطه چند راوى در حديثى طولانى نقل مى كند كه اميرالمؤمنين على(ع) هنگام اجراى حد زنا كه به اصرار و اقرار خودزن صورت مى پذيرفت، روى به آسمان كرد و فرمود : «اللهم انه قد ثبت عليها اربع شهادات و انك قد قلت لنبيك(ص) فيمااخبرته من دينك : يا محمد من عطل حدا من حدودي فقد عاندني وطلب بذلك مضادتي». ((213)) «بارالها ! به درستيكه بر اين زن چهار بار شهادت(و اقرار به اين عمل) ثابت شده است، و به درستى كه در ضمن آنچه از دينت به پيامبرت(ص) خبر دادى، فرمودى : اى محمد ! هر كه حدى ازحدود مرا تعطيل كند، با من دشمنى كرده و با اين عمل خواستارمقابله با من شده است.» اين حديث نيز، گوياى ضرورت اجراى مجازات و جايگاه ويژه ومهم حدود الهى است كه به سادگى نمى توان از آن گذشت.

با توجه به اين نكته كه خداوند، تعطيلى آن را به معناى مقابله با خودقلمداد كرده و از طرفى براى ذات بى نياز الهى، نفعى در تشريع احكام وجود ندارد و تنها براى تعالى و كمال انسان ها وضع شده اند، فايده و ضرورت آن در حيات مادى و معنوى جامعه بشرى به خوبى روشن مى شود .

2- نظريات مختلف در فلسفه مجازات فلسفه مجازات ((214)) و چگونگى توجيه اخلاقى آن، همواره مركز گفتگوها بين حقوقدانان، فيلسوفان، و جامعه شناسان بوده است. در ديدى كلى مى توان از دو منظر كاملا متفاوت به اين موضوع پرداخت : ديدگاه گذشته نگر و ديدگاه آينده نگر .

در ديدگاه گذشته نگر، نتايج بعدى مجازات ملاك نيست، بلكه تاكيد برخطايى است كه مجرم انجام داده است، همانگونه كه ارسطو هدف از اعمال مجازات را، ترميم خطاهاى گذشته مى داند.لذا اين نظريه بر مفاهيمى از قبيل استحقاق و تناسب جرم ومجازات تاكيد دارد. ديدگاه آينده نگر نيز بر پايه توجيه مجازات بر اساس تحصيل اهدافى در آينده استوار است، اهدافى كه انتظارمى رود به واسطه مجازات و يا نوع خاصى از آن، تامين گردد كه منشا آن را بايد در زمان افلاطون جست و جو كرد. ((215)) در ادامه، خلاصه اى ((216)) از نظريات معروف در فلسفه مجازات را ذكر كرده تا امكان مقايسه ميان نظريات آنان و نظريه اسلام به وجود آمده و در تبيين اصل بحث نيز مؤثر باشد. در دو نظريه نخست، هدف مجازات با توجه به حق قربانيان جرم، توجيه مى گردد و در چند نظر بعدى، هدف مجازات با توجه به مجرم وجرم او و جامعه تعيين مى گردد.

نظريه اول : تشفى خاطر و ارضا در نظريه «تشفى خاطر» ((217))، هدف مجازات با توجه به حق قربانيان جرم توجيه مى گردد و اعتبار مجازات، ناشى از رضايت خاطرى است كه در قربانى جرم و اطرافيان وى ايجاد مى كند.مجازات، وسيله انتقام و اقناع احساس رنجشى است كه به طورطبيعى در قربانى ايجاد شده و ترديدى نيست كه اين احساس رنجش زمانى تسكين مى يابد كه عامل ايجاد آن دستگير و درمحضر عدالت حاضر شود. اگر قربانيان جرايم،اميدى به سپرده شدن مجرمين به دست عدالت نداشته باشند، خودشان قانون را به دست مى گيرند و اين امر به انتقام ها و ضد انتقام هاى نامنظم منجرمى گردد .

نظريه دوم : جبران خسارت در نظريه جبران خسارت ((218)) نيز هدف مجازات با توجه به حق قربانيان جرم و جبران خسارت بزه ديده، توجيه مى گردد. طبق اين نظريه، بازگرداندن و جبران خسارتى كه بزه ديده متحمل شده است هدف مجازات مى باشد. زندانى كردن سارق - به ويژه باتوجه به ارتزاق زندانى از ماليات - و حتى با ملاحظات مربوط به اقناع حاصل از تماشاى مجازات مجرم، از ديد قربانى در برابرضررى كه متحمل شده است، جبران خسارتى ناچيز و اندك است.بنابراين، ايده اصلى در نظريه جبران اين است كه نظام كيفرى، زيان هاى وارده بر قربانيان جرايم را تا جايى كه امكان داردجبران كند، مانند محاسبه خسارات وارده بر قربانى و كار كردن مجرم در زندان و پرداخت بدهى او پس از كسر هزينه هاى زندان،به قربانى .

نظريه سوم :نظريه فايده اجتماعى «ژان ژاك روسو» در كتاب «قرارداد اجتماعى»، مجازات را با در نظرگرفتن فايده اجتماعى آن ((219)) توجيه مى كند. او معتقد است كه افراد بشر كه آزاد به دنيا آمده و آزادانه در طبيعت زندگى مى كنند،به تنهايى قادر به حفظ خود و دفاع در مقابل عوامل طبيعى نيستند.بنابراين براى محافظت خود به دور يكديگر گرد آمده و با هم «قرارداد اجتماعى» منعقد مى كنند. در چنين جامعه اى هرگاه كسى مرتكب جرم شود، با ميل و اراده، قراردادى را كه با جامعه بسته بود نقض كرده است و حكم مجازات، اعلام مى كند كه اين شخص قرارداد اجتماعى را نقض كرده است و عضو جامعه نيست و چون تعهد خود را لغو كرده بايد به عنوان پيمان شكن، تبعيد و يا به اسم دشمن جامعه، نابود گردد و جامعه حق دارد كه چنين فردى را به مجازات برساند.

«بكاريا» ((220)) نيز معتقد بود كه غرض از مجازات آن است كه متهم و ديگران در آينده مرتكب چنين جرمى نشوند و از اين مسير، سودى نصيب جامعه مى گردد.

«بنتام» نيز اين هدف را مطمح نظر قرار داده است.

نظريه چهارم : كاهش جرم، پيشگيرى و ارعاب عده اى بر اين باورند كه مجازات با دوشيوه مهم پيشگيرى ((221)) وارعاب، ((222)) ميزان جرم را كاهش مى دهد. اين نظر و نظريه بعدى نيز بر اصالت فايده استوار است . بر اين اساس اگر براى مجرم، ط ى مدت خاصى موانعى وجود داشته باشد - مثلا زندانى گردد - باعث كاهش ميزان كل جرايم ارتكابى در طول زندگى فردمى گردد و كمترين حد آن، اين است كه ط ى مدت حبس، مرتكب جرم ديگرى نخواهد شد.

ايده محورى ارعاب اين است كه ترس ازدستگيرى و اجراى كيفرى، مجرمين را از ارتكاب جرم منصرف مى كند. در نتيجه، مجازات باعث كاهش وقوع جرم خواهد شد واگر كيفر ارعابى صورت نگيرد، ممكن است ديگر افراد جامعه نيزمرتكب جرم شوند. در اين توجيه، علاوه بر مجرم، كل افرادجامعه مورد توجه قرار دارند.

نظريه پنجم :اصلاح و تربيت مجرمان والاترين هدفى كه دانشمندان حقوق جزا براى مجازات قائلند،اصلاح و تحول ((223)) مجرمان است تا پس از مجازات، وى راچون فردى سالم و شرافتمند تحويل جامعه داد. اين نظريه نيز زيرمجموعه مكتب دفاع اجتماعى است كه معتقد است يكى ازوظايف اوليه دولت در اجراى مجازات هاى سلب كننده آزادى،اصلاح و تربيت مجرمان مى باشد. طرفداران اين نظريه معتقدندكه كيفر ديدن مجرم، ضربه روحى دردناكى بر وى وارد مى آورد وبدين ترتيب او خواهد فهميد كه راهش خطا بوده و ممكن است تصميم بگيرد كه زندگى خود را در آينده اصلاح كند.

نظريه ششم :مكتب عدالت مطلقه از جمله نظرياتى كه مبتنى بر سزادهى و مكافات مجرم است،اجراى «عدالت مطلقه» مى باشد. از بنيانگذاران آن مى توان «اما نوئل كانت» فيلسوف مشهور آلمانى و «ژوزف دومستر»، را نام برد.«كانت» نفع و يا دفاع اجتماعى را كه «بنتام»، آن را ستوده بود،بى معنا مى داند و بر اين باور است كه «عدالت» و «اخلاق» ايجاب مى كند كه بزهكار كيفر ببيند . هدف مجازات، صرف نظر ازسودجويى و رفع ضرر، همان كيفر و سزاى عمل خلاف اخلاقى است كه اتفاق افتاده است و حتى اگر از نظر مجازات فايده اى نيزبراى جامعه متصور نباشد و يا ديگر جامعه اى وجود نداشته باشدو قرار است منحل شود، اجراى آن به لحاظ تجاوز به حريم اخلاق و عدالت ضرورى است و آخرين وظيفه اين جامعه قبل از انحلال،مجازات مجرم است. در اين صورت، اجراى مجازات از نظر نفع اجتماعى عملا امر بى فايده اى است. با وجود اين، «عدالت مطلق» و«نظم اخلاقى» كه بالاتر و والاتر از نفع اجتماعى است، اجراى چنين مجازاتى را مسلم و ضرورى مى كند. ((224)) در اين ميان تئورى مختلط ((225)) نيز با تركيب دو يا چند مورد ازموارد فوق مى تواند به وجود آيد.

با ذكر تئورى هاى فوق، روشن شد كه آنها تك بعدى بوده و به همه زواياى فلسفه مجازات توجه نكرده اند، اما با بيان تئورى اسلام،روشن مى شود كه در مجموعه منابع دينى به موارد متعددى از آنهااشاره شده است كه در اين مقاله به جهت بررسى ديدگاه اسلام ازنقد و بررسى بيشتر آنها گذشته و به بيان ديدگاه اسلام مى پردازيم فصل دوم : فلسفه مجازات در اسلام.

در مكاتب غربى فلسفه مجازات، از قرن هجدهم به بعد اصلاحاتى آغاز گرديد و پس از سالها خشونت و اعمال مجازات شديد توسط محاكم سلطنتى، اعتراضات انديشمندان و آزاديخواهان به ثمرنشست و مكاتبى شكل گرفت كه در مطالب پيش گفته به آنهااشاره شد. اما قرنها قبل از آن با ظهور اسلام، تحول در نظام كيفرى و نهادى مبتنى بر عدالت، هم در مقدار مجازات و هم در نوع آن شكل گرفت. البته در همه اديان الهى اين موضوع به اندازه اى وجودداشته است.

1- فلسفه مجازات در اديان الهى همانگونه كه اشاره شد احكام اسلامى مبتنى بر مصالح و مفاسداست و اگر خداوند به چيزى امر كرد كه انجام پذيرد، به يقين درآن مصلحتى نهفته است كه شارع مقدس از روى رحمت واسعه اى كه دارد، نمى خواهد بندگانش از آن محروم گردند. همچنين اگر ازچيزى نهى مى كند بدين سبب است كه در انجام آن مفسده اى دامن گير شخص مى شود كه شارع با نهى خود، مكلفين را متوجه كرده تااز آن پرهيز كنند و گرنه شارع، خود بى نياز بوده و در تشريع احكام، جز نفع بندگان و تعالى و سعادت فردى و اجتماعى آنهاچيز ديگرى را در نظر ندارد ((226)) . در اسلام، همانند ساير اديان الهى، مجازات نيز براساس مصالحى تشريع گرديده است،همانگونه كه در تورات به عوامل «ارعاب» و «بازدارندگى عمومى»به كرات اشاره شده است. در سفر تورات مثنى، فصل 13، آيه 11در بيان فلسفه مجازات مرگ براى كسى كه مردم را به ارتداددعوت مى كند آمده است: «تا تمامى اسرائيليان بشنوند و بترسند وبار ديگر چنين امر شنيع را در ميان شما مرتكب نشوند.» در فصل 19 از همين سفر در تشريح اعمال مجازات براى شاهددروغين آمده است: «واين كه بقيه مردمان بشنوند و بترسند و ازاين به بعد، مثل اين اعمال شنيع را در ميان شما مرتكب نشوند.» آيه 22 از فصل 22 سفر تورات مثنى پس از مقرر كردن مجازات مرگ براى مرد و زن شوهردار در صورت ارتكاب زنا مى گويد:«بدين منوال شرارت را از اسراييل دور كن». ((227)) البته حدود الهى در همه اديان يكسان نبوده است، به عنوان مثال دردين يهود قصاص وجود داشته اما عفو و اخذ ديه نبوده است و درجهت مقابل در مسيحيت، قصاص وجود نداشته، اما در اسلام هردو با هم وجود دارد. ((228)) اگر در آيات و رواياتى كه در اسلام در اين باره موجود است و به دست ما رسيده، نظر بيفكنيم و به مجموعه قوانين جزائى و كيفرى اسلام و چگونگى وضع قوانين شرعى نگاه كنيم به راحتى مى توانيم به فلسفه مجازات در اسلام دست يابيم و از مجموع آنها به دست مى آيد كه تئورى اسلام تك بعدى نبوده و به همه جوانب آن نظرداشته است . لذا مى توان تئورى اسلام را تئورى مختلط ناميد كه هم به مصالح فردى و اجتماعى توجه دارد، هم به دنبال عدالت است و هم، نفع افراد و احساسات و عواطف بزه ديده را در نظرگرفته است و همين فرق اساسى تئورى اسلام با تئورى هاى موجوداست .

علاوه بر آنكه در اسلام و ديگر اديان الهى در فلسفه مجازات تنهابه مصالح دنيوى اكتفا نشده است، بلكه بحث آخرت و مجازات اخروى، معادله را تغيير مى دهد و آثار و فوائدى را به همراه دارد.همچنين براى اثر بخشى بهتر مجازات و اجراى درست آن، اختياراجرا و يا عفو آن را در صورى بر عهده حاكم اسلامى قرار داده شده تا بر اساس مصالحى كه تشخيص مى دهد، عمل مى كند.

اضافه بر آن از ويژگى هاى ديدگاه اسلام در فلسفه مجازات، بحث تجلى و ظهور رحمت حق تعالى در مجازات مجرم است كه آن رااز ساير نظريات امتياز بخشيده است. در اين ديدگاه، مجازات مجرم و برخورد سخت و شديد با او، با كرامت انسان در تنافى نيست، بلكه در نگاه اسلام حتى قوه غضب كه در عرصه مجازات ظهور پيدا مى كند، از باب رحمت الهى در انسان ها به وديعت نهاده شده است . ((229)) قبل از طرح وجوه مختلف فلسفه مجازات در اسلام، لازم است به اشكالاتى كه تشريع مجازات و شدت عمل موجود در آن را زيرسؤال مى برد، بپردازيم .

2- حدود الهى رحمت يا خشونت؟ هنگامى كه بيان شد حدود الهى در راستاى مصلحت انسان هاست،سه شبهه و اعتراض اساسى پديد مى آيد: الف. اصل بايد بر رحمت و انسان دوستى استوار باشد، نه خشونت. اعدام قاتل و بريدن دست دزد و شلاق زدن و مانند آن خشك وخشن است.

ب - انواع مجازات هاى قصاص كه شامل كشتن قاتل يا قصاص درنقص عضو و يا سائر حدود مى باشد، انتقام جويى و قساوت است واين دو از صفات رذيله اخلاقى مى باشد.

ج - شخص مجرم، مريض و مبتلا به بيمارى روانى است و به جاى مجازات بايد درمان شود. لذا خوب است به جاى انواع مجازات هاى خشن از جايگزينى مثل زندان و مراكز بازپرورى استفاده كرد.

براى روشن شدن درستى و يا نادرستى اين سه شبهه، هر يك از آنهارا مورد نقد و بررسى قرار مى دهيم: الف - اصل رحمت و نفى خشونت در مجازات : بنا بر آموزه هاى دين اسلام،رحمت الهى وسيع بوده و شامل همه چيز مى شود ((230)) و خداوند رحمان و رحيم است و در ارتباط افراد جامعه با هم نيزبر رحمت و رافت تاكيد شده و آن را از نشانه هاى افراد با ايمان ذكر كرده اند. ((231)) در احاديث متعدد بر اهميت رحمت وعطوفت به ديگران و آثار نيك آن در جلب رضايت و رحمت الهى تاكيد شده است و رحم نكردن بر ديگران را موجب محروميت از رحمت پروردگار معرفى كرده است. ((232)) مجموعه مطالب مذكور، دلالت بر رويكرد اسلام بر اصل رحمت دارد كه هم در تفضل الهى تجلى يافته و هم به عنوان يك اصل درروابط اجتماعى توصيه گرديده است و به مهر ورزى و احترام به ديگران و انسان دوستى سفارش شده است.

پيامبر اسلام(ص) نيز،پيامبر رحمت معرفى شده است. قرآن، پيامبر را نه به عنوان رحمت براى مسلمانان، بلكه به عنوان رحمت براى همه عالميان خطاب كرده است : و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين، ((233)) ما تو را نفرستاديم مگر رحمت براى همه عالميان .

اما نكته اساسى در اين است كه بايد ديد، انسان دوستى و محبت به ديگران در چيست و بر چه رفتارى صدق مى كند؟ آيا براى رعايت انسان دوستى و محبت به انسان، بايد او را به طور كامل آزادگذاشت تا به حقوق ديگران تجاوز كند و در برابر كارهاى زشت اوبى تفاوت بود و آيا اين، تكريم انسان است؟ به يقين هيچ خردمندى چنين برداشتى را از محبت و انسان دوستى نمى پذيرد وهر ترحمى را فضيلت نمى شمارد، چون به كار بردن رافت ورحمت در اين موارد ظلم بر خود مجرم و بر ديگران است، زيراترحم بر متخلف و قانون شكن كه بر جان و مال و عرض مردم تجاوز مى كند، ستمكارى بر افراد صالح است و اگر بخواهيم به طورمطلق و بدون هيچ ملاحظه و قيد و شرط ى، رحمت را به كارببنديم، باعث اختلال نظام مى شود.

انسانيت در پرتگاه هلاكت قرار گرفته و فضائل انسانى تباه مى شود. لذا ترحم و عطوفت برمجرم، مستلزم قساوت هاى ديگر است. ((234)) از اين روى خداونددر قرآن كريم مى فرمايد: الزانية و الزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماة جلدة ولا تاخذكم بهمارافة في دين اللّه ان كنتم تؤمنون باللّه واليوم الاخر وليشهد عذابهماطائفة من المؤمنين، ((235)) هريك از زن و مرد زنا كار را، صد تازيانه بزنيد. هرگز در دين خدا ترحم روا مداريد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد و بايدگروهى از مؤمنان مجازات آنها را ببينند.

«لاتاخذكم بهما رافة» يعنى آنجا كه پاى مصالح اسلامى در ميان است، به مصلحت مردم است كه آن حد اجرا شود. اين جا جاى دلسوزى و ترحم نيست. اين رافت، قساوت نسبت به اجتماع است و در اجراى اين حد الهى گرفتار عاطفه و احساس بى مورد نشويد.اين گونه مهرورزى ها، جز فساد و آلودگى اجتماع، چيزى را در پى نخواهد داشت. همچنين دستور مى دهد تا گروهى از مؤمنان درصحنه كيفر و مجازات حاضر شوند، چرا كه هدف، تنها اين نيست كه بزهكار عبرت گيرد، بلكه عبرت ديگران نيز، هدف است. ((236)) در نتيجه مقصود از محبت، محبت عقلانى و منطقى و با ملاحظه مصلحت آينده است چه بسا دوستى عقلانى و منطقى اقتضا مى كندكه مصلحت جمع، معيار و مقياس باشد، نه فرد.

نمونه هاى فراوانى در جامعه داريم كه مصلحت جمع با مصلحت فرد برخورد مى كند.در اين جا، حتى مصلحت فرد اين است كه مصلحت او، فداى جمع شود. در اين گونه موارد خود محبت، عدم نرمى و خشونت راايجاب مى كند. ((237)) در صفحات بعدى در باره فلسفه مجازات و تجلى رحمت الهى نسبت به خود مجرم و ديگران مطالبى را ذكر مى كنيم.

ب: انسان دوستى و مجازات : انسان دوستى، در واقع يعنى انسانيت دوستى. انسان را بايد به سبب انسانيت او دوست داشت، نه به سبب قرار گرفتن او در صف انسان ها. در اين صورت اگر انسانى ضد انسان شده و ضد انسانيت شده و مانع راه و تكامل ديگرانسان ها است. در اين جا، هر چند اسم او انسان است ولى در معنى،انسان نيست. آيا در اين جا، به نام انسان دوستى مى توان گفت: بايداين گونه انسانها را دوست داشت؟ پس محبت، صرفا رعايت خواسته ها و ميل ها نيست بلكه رعايت خير و سعادت و مصلحت فرد را نيز شامل مى شود، بنابر اين،مصلحت فرد، به تنهايى نمى تواند مقياس باشد، بلكه بايد مصلحت جمع نيز در نظر گرفته شود. ((238)) امام خمينى(ره) نيز با توجه به رحمت واقعى وتجلى محبت الهى -حتى در مجازات - به تبيين اين نكته پرداخته و رحمت و رافت وعطوفت را از جلوه هاى اسما جماليه الهيه دانسته كه خداى -تبارك و تعالى - به نوع حيوان و به ويژه به انسان، مرحمت فرموده و اين براى حفظ انواع حيوانيه و حفظ نوع و نظام عائله انسانى است و اگر اين رحمت و عطوفت در حيوان و انسان نبود، رشته حيات فردى و اجتماعى گسيخته مى شد.

ايشان نزول وحى الهى وكتاب شريف آسمانى را صورت رحمت و رافت الهيه در عالم ملك دانسته و تصريح مى كند تمام حدود و تعزيرات و قصاص و امثال آن، در حقيقت رحمت و رافت است كه در صورت غضب و انتقام جلوه نموده است. حتى ايشان، جهنم را رحمتى به صورت غضب،براى كسانى كه لياقت رسيدن به سعادت را دارند،مى داند. ((239)) ايشان در ادامه اشاره مى كند كه «از اين جهت، خداوند از روى رحمت و عنايت خود در همه حيوانات و به ويژه در انسان، قوه غضب را به وديعه نهاد تا با آن، حيوان و انسان - بما هو حيوان -دفع موذيات خارجى و داخلى فردى خود كند، و به ويژه انسان،مفسدات و مخلات نظام عايله و نظام جامعه و مدينه فاضله راپيشگيرى و يا برطرف سازد. دفاع و سد ثغور و حدود مملكت وحفظ نظام ملت و بقاى قوميت و نگهبانى از تهاجم اشرار به مدينه فاضله و جهاد با اعدا انسانيت و ديانت همه در سايه اين قوه خدادادى تحقق پيدا مى كند. اجراى حدود و تعزيرات وسياسات الهيه كه حفظ نظام عالم كند، در پرتو اين قدرت و قوه الهيه است». ((240)) با توجه به مطالب فوق، اسلام دين مهرورزى و رحمت و عطوفت است و خشونت هم براى گسترش محبت و ژرفا بخشيدن به انسان دوستى است و غضب الهى نيز برخاسته از رحمت او به انسان است.

ب1-. خشن بودن مجازات، مانند قصاص و بريدن دست دزد.جواب از اين شبهه در ضمن فلسفه مجازات و نفع اجتماعى آن ذكرمى شود. هر چند اين مجازات داراى وجوهى بوده و به مواردديگرى مانند بازدارندگى نيز مربوط مى گردد. در باره شلاق زدن نيز به اندازه كافى نكاتى ذكر شد .

ب -2. شبهه انتقام جوئى و قساوت در مجازات در فلسفه مجازات نسبت به خود مجرم در بحث تشفى خاطر بررسى مى شود.

ج - شبهه مريض بودن مجرم : پاسخ از اين شبهه نيز در فلسفه مجازات نسبت به خود مجرم در ذيل فلسفه اصلاح وتربيت ذكرمى شود .

در نتيجه از مجموعه مطالب فوق روشن مى گردد كه مجازات دراسلام نشات گرفته از رحمت الهى به مجرم در دنيا و آخرت و به مصلحت ديگران است . در بحث تناسب جرم و مجازات به مساله درست يا نادرست بودن مجازات زندان براى انواع جرم هامى پردازيم .

3- وجوه مختلف فلسفه مجازات در اسلام اسلام به جوانب مختلف فلسفه مجازات توجه كرده است كه دردو دسته كلى قابل تنظيم است . پاره اى از آنها - همان طور كه گذشت - به نظر رحمت حق تعالى به خود مجرم و مصلحت وسعادت او بر مى گردد و در برخى ديگر، تجلى رحمت الهى نسبت به غير مجرم و در راستاى مصلحت جامعه و مجنى عليه است.لذامطالب موجود را در دو مبحث كلى دسته بندى كرده ودر ذيل هركدام به مواردى كه در منابع اسلامى در باره فلسفه مجازات دراسلام آمده است، مى پردازيم : نخست: تجلى رحمت الهى نسبت به مجرم در اين مبحث نيز به چند نكته اشاره شده است : كاهش عذاب اخروى اهداف مجازات در مكتب هاى فلسفى و جرم شناسى غرب بااسلام متفاوت است. از اين نظر كه در اسلام، اهداف بلند مدت فردى را مى توان يافت واين اهداف به اين دنيا منحصر نمى شود،بلكه مصالح دنيا و آخرت را با هم در نظر مى گيرد.

اضافه شدن مصالح عاليه اخروى دريچه جديدى در باب فلسفه مجازات مى گشايد و اگر ما آن را به پيش فرض هاى مسئله وجودخدا و طراحى اهدافى وراى دنياى مادى اضافه كنيم، مى توانيم درمجازات ها نيز آنها را در نظر بگيريم.

مجازات ها نيامده اند تاتنها تامين كننده مصالح دنيوى باشد، بلكه از آنجا كه زندگى اخروى، پايدار و هميشگى است، رعايت مصلحت آن دنيا دراولويت قرار دارد و در فلسفه مجازات نيز ديده مى شود. هر چندزندگى دنيوى نيز در جاى خود حائز اهميت است و دستيابى به آخرت جز در پرتو زندگى صحيح دنيوى ممكن نيست كه در ادامه،فلسفه مجازات بر پايه مصالح دنيوى نيز ذكر مى شود.

اهميت مجازات اخروى از اينجا روشن مى شود كه تنها چيزى كه هميشه با انسان است و هيچ وقت از آن، راه خلاصى ندارد و پليس دائمى اوست، ايمان به غيب و قيامت است كه آثار اين اعتقاد درعامل بازدارندگى انسانها نيز هويدا مى شود .


مبلغ واقعی 16,000 تومان    50% تخفیف    مبلغ قابل پرداخت 8,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 282

مطالب تصادفی

  • پروژه مرگبار
  • دانلود سوالات استخدامی آموزش و پرورش (به همراه پاسخ نامه کامل
  • مزایا و معایب استفاده از روش قالب لغزنده عمودی
  • مروری بر ریشه‌های مسئله‌ی فلسطین 30 ص
  • سمينار كارشناسي ارشد (عمران) 197 ص

خراسان جنوبی شهرستان قاینات

تمامی محصولات ما با قیمت بسیار مناسب در سایت قرار میگیرد.